اتفاقی عجیب!!!

در مسیر جنگ صفین (کنار نخلستونی) برای نماز مغرب توقف کردیم، حضرت امیر رفتند وضو بگیرند. مردی با موها و ریش های سفید و چهره ای نورانی نزدیک ایشان شد و با احترام سلام کرد و گفت:
« مرحبا به وصی آخرین پیامبر، رئیس پیشانی سفیدان…

آقا تعارف نداریم که! من خودمو یه آدم تحصیل کرده میدونم …

گفتم: آقا تعارف نداریم که! من خودمو یه آدم تحصیل کرده میدونم، ضمنا واسه جامعه هم فایده داشتم، نماز و روزه و واجباتم که دارم، حالا “من چطور خودمو از اون معتاد یا آدم فاسد بهتر ندونم؟!”
گفت: آیا احتمال میدی همون معتاد یا فاسد، تو زندگیش کارای خوبی هم کرده باشه؟ جوانمردی، کمک به دیگران…
گفتم: خب بله

چیستان ها

آن چیست که شیرین است ولی مزه ندارد… سنگین است ولی وزن ندارد؟ (خواب)

نام کدام پرنده است که اگر برعکس کنی نام پرنده ی دیگری میشود؟(زاغ)

چهار برادرند که هر چه می دوند به هم نمی رسند؟ (چرخ های ماشین)

واقعا با این جملات، جگرم سوخت…. آه از یاران… آه…!

چقدر با شما (کوفیان) مدارا کنم؟! چونان مدارا کردن با شتران نوباری که از سنگینی بار، پشتشان زخم شده و مانند وصله زدن لباسهای فرسوده ای که هرگاه از جانبی زخمش را بدوزند، از سوی دیگر پاره میشود! هر وقت دسته ای از لشگریان شام (سپاه معاویه) به شما حمله میکند هر کدام از شما به خانه رفته، درب خانهٔ تان را می‌بندید و چون سوسمار در سوراخ خود می‌خزید و چون کفتار در لانه می‌آرمید!!

دشمن منتظر غفلت ماست! فکر نکنیم حال که ما غافلیم دشمن نیز غافل است!..

ر سال ۱۳۳۰ قمری، زمانی که عالم بزرگ شیعه، شهید ثقه الاسلام میرزا علی آقای تبریزی توسط روس ها در تبریز به دار آویخته شد، روز عاشورا بود. در همین هنگام، با فاصله ای نه چندان دور، دسته ها و گروه هایی به قمه زنی و عزاداری، به سبک خود مشغول بودند.
تعدادی از حامیان ثقه الاسلام، به طلب یاری نزد عزاداران شتافتند و گفتند: شما بر مظلومیت امام اشک می ریزید و حتی از فرط ناراحتی قمه می زنید و می گویید ای کاش در کربلا بودیم و از امام دفاع می کردیم و در رکاب امام به شهادت می رسیدیم. حال موقعیتی پیش آمده، بیایید و نگذارید گلویی دیگر را به ناحق خفه کنند.

پدران نفرین شده!!

پیامبر درحالیکه به بچه ها نگاه میکرد، فرمود: وای بر پدران در آخرالزمان!
پرسیدند: منظورتون پدران کافره؟
پیامبرفرمود: نه، بلکه پدران مسلمان!
پدرانی که اگه فرزندشون به واجبات دینی مشغول باشه
(نه تنها تشویقش نمی کنند بلکه) اونو منع می کنند…
من ازشون بیزارم و آنها هم از من بیزارند.

درسنامه خوش زبان

درسنامه خوش زبان
با موضوع دشنام ندادن به دیگران در هنگام عصبانیت

پدیدآورنده :دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیۀ قم؛ معاونت فرهنگی و تبلیغی
مخاطب :کودک(ابتدایی)

تقصیر خدا چیه؟!

استاد قرائتی [با مثـال]

۱. بچه ها بازی می کردند که توپ شون روی بام همسایه افتاد
۲. توپ گرد و کروی، چرخید و در سوراخ ناودان جا گرفت و راه ناودان بند آمد
۳. بارن بارید و آب روی پشت بام جمع شد

دختر و پسر دانشجو!!

یه روز مقام معظم رهبری به کوههای اطراف تهران رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد میکنند که به لحاظ ظاهری وضع مناسبی نداشتند!! دختر و پسر فکر کردند که الان آقا دستور دستگیری شونو میده!!
اتفاقا مقام معظم رهبری باهشون صحبت کردند و از شغل و فامیل بودنشون سئوال کردند؛ پسر وقتی با برخورد زیبای آقا مواجه شد، واقعیتش رو گفت که «باهم دوست هستیم»

استاد پناهیان : انتظار عامیانه

استاد پناهیان:
این خیلی بده که ما به عنوان یه منتظر، هر وقت به یاد امام زمان می افتیم
یه آهی بکشیم و بگیم : «ان شالله آقا بیاد!» و بعد دوباره به زندگی پر اشتباه خود ادامه بدهیم!! …