access_alarm 1394/09/23

امید و نا امیدی…

برادرها جمع میشن ماشین پدر و سوار میشن (بی اجازه ) به مغازه می روند و قدر پول یواشکی بر می دارند درِ مغازه رو هم نمی بندند، دزد مغازه رو میزنه، بچّه ها در راه تصادف می کنند …

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *