access_alarm 1394/09/17

زیارت امام رضا و خاطرات

آقای قرائتی می گفت : یه خانمی بود که فکرش کج بود، عقیده ای به زیارت و توسل و این مسائل نداشت، اهل حجاب دُرستی و اینا هم نبود اصلا طور دیگه ای بود … ولی شوهرش مذهبی بود و عِرقِ دینی داشت، یه وقتی به شوهرش گفت : من می خوام برم مشهد، ولی من و اطرافِ حرم نبری، اصلا حرم نمی خوام برم، یه جایی هُتل بگیر که دور از حرم باشه، من حالِ حرم ندارم مشهد رو می خوام، حرمش رو نمی خوام .

تو هر چی می خوای برو حرم، ۲ لیتر هم گریه کن، من با اونجا کاری ندارم؛ … شوهرش قبول کرد؛ آمدند مشهد، دور از حرم هتل گرفتند، آقا حرم می رفت ولی خانم نمی رفت تا این که روز آخر که نشستند توی ماشین تا برگردند به شهرشون، این خانم چشمش به گنبد افتاد گفت : یا امام رضا ما حرم نیومدیم اما بهمون خوش گذشت .

سفر خوشی بود وَلو ما زیارت نیومدیم … توی ماشین، این زن، خوابش بُرد حضرت رضا (سلام الله علیه) رو خواب دید، آقا فرمودند:« همین که در شهرِ من به شما خوش گذشت من راضی ام، ما دوست داریم کسایی که میان بهشون بد نگذره».

{یکی ار رفقام که این جریان رو از حاجی قرائتی شنیده بود می گفت این خانم که بیدار شد اصرار کرد که برگرده مشهد و بره زیارت و برگشت … }

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *