access_alarm 1398/10/25

کدامین آیه را دروغ می‌پندارید؟ – قسمت دوم

کدوم آیه‌ی خدا رو می‌خوایم بگیم دروغه؟ این همه نشانه‌های مختلفی که اتفاق افتاده؛ سوال، چطور می‌شه یک فردی در کودکی به امامت برسه؟ جواب روشنه؛ اگر کسی دیندار باشه و بخوایم با او صحبت کنیم؛ نمونه‌اش حضرت عیسی( علیه‌السلام) و حضرت یحیی( علیه‌السلام) که هر دو اون‌ها در کودکی به این مقام رسیدن ( وَ ءاتَیناهُ الحُکمَ صَبِیا[۱]) در رابطه با حضرت یحیی( علیه‌السلام) داریم؛ درباره‌ی حضرت عیسی( علیه‌السلام) داریم؛

وقتی زن‌ها آمدند از حضرت مریم سوال کردند که اَنَّی لَکَ هذا این بچه کجا بوده؟ چطور بچه دار شدی؟ (فَأشَارَت إلَیهِ[۲])  به بچه اشاره کرد؛ ( قالُوا کَیفَ نُکَلِّمُ مَن کانَ فی المَهدِ صَبِیًّا[۳]) ما چطور با یه بچه تو گهواره صحبت کنیم؟

 

اما حضرت عیسی (علیه‌السلام) به سخن آمد؛ ( إنِّی عَبدُاللهِ ءتَانِیَ الکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا وَجَعَلَنِی مُبَارَکاً أینَ مَا کُنتُ[۴]) من ولی خدا هستم؛ من نبی خدا هستم؛ من بنده‌ی خدا هستم؛ خداوند به من پیامبری داده و من هر جا باشم، باعث برکت هستم؛ خب؛ چطور حضرت عیسی در گهواره یا در آغوش مادرش می‌تونه سخن بگه؛ می‌تونه به عنوان ولی خدا مطرح باشه؛ می‌تونه باعث برکت و خیر باشه؛ چطور حضرت عیسی (علیه‌السلام) در کودکی به پیامبری و به اون جایگاه می‌رسه.

 

آیا برای خدایی که یه همچین کاری رو انجام شده و می‌تونه انجام بده؛ آیا بُعدی داره بخواد کودک دیگری رو در کودکی به امامت برسونه؟ این برای کسی است که به دین معتقد باشه؛ اما اگر کسی این رو نخواست بپذیره؛ می‌شه باهاش یه بیان دیگری با او داشت؛ من نمی‌خوام اینجا از افرادی که نخبه بودند در سنین کودکی؛ نخبگی‌های مختلفی داشتند؛ به اون‌ها نمی‌خوام اشاره بکنم؛ که کم نبودند در طول تاریخ؛ الان هم افراد مختلفی هستن؛ که افرادی گاهی وقت‌ها یک نخبگی‌های خاص خودشون رو دارن؛ من به اون‌ها کاری ندارم؛ اما این و عرض می‌کنم که در مقابل ائمه چه امام سن کم داشت؛ چه سن زیادی داشت؛ یعنی سن معمولی داشت؛

 

افراد مختلفی امام رو رصد می‌کردند؛ یک عده دشمنانی بودند که دنبال نقطه ضعف بودند؛ گاهی وقت‌ها مناظرات علمی، شما شنیدید که مأمون مناظرات مختلف علمی برای امام رضا قرار می‌داد؛ حتی گاهی وقت‌ها به افراد می‌گفت: اگه تونستید یه ایرادی ازش بگیرید؛ یعنی افراد و بهشون جوائزی می‌دادند؛ هدایایی می‌دادند؛ که بتونن یه نقطه ضعفی از امام بگیرن؛ پس یه دشمنانی بودند که این‌ها میومدن مناظرات می‌کردند؛ بحث می‌کردند؛ دنبال یه نقطه ضعف از امام بودند؛ دیگه براشون هم فرق نمی‌کرد امام سن بالایی داشته یا سن کمی داشته باشه و همیشه شکست خورده برمی‌گشتن؛ هیچ نقطه ضعفی نمی‌تونستن بگیرن؛

 

گروه دوم، کسانی بودند؛ که دوستانی بودند که این‌ها ذائقه امام رو می‌شناختن؛ یعنی چی؟

یعنی افرادی که می‌دونستن؛ با ائمه قبلی زندگی کرده بودند؛ امام رو دیده بودند؛ خود این افراد عالمانی بودند؛ دانشمندانی بودند؛ دین رو می‌شناختن؛ روایات رو می‌شناختن؛ لذا وقتی سخنی از امام می‌شنیدن؛ تشخیص می‌دادن این سخن با اون فضای سخن ائمه می‌سازه یا نمی‌سازه؛ این سخن، سخن مطابق هست با اونچه که اهل بیت (علیهم‌السلام) می‌فرمایند یا نه این مطابق نیست؛ بنابراین دو گروه ائمه رو رصد می‌کردند؛ به هدف‌های مختلف؛ دشمنان به هدف گرفتن نقطه ضعف به زعم خودشون و دوستان برای اینکه علمشون بالاتر بره؛ برای اینکه فهمشون بالاتر بره؛ گاهی وقت‌ها میومدن یه سوالی از امام باقر پرسیده بودند؛ می اومدن از امام صادق هم (علیهم‌السلام) می‌پرسیدن؛ یعنی همون سوال رو می‌پرسیدن؛

 

برای اینکه معرفت بالاتری بگیرن؛ و البته می‌فهمیدن این سخن در همون راستا قرار داره؛ خوب این درباره‌ی امام رضا مثال زدم؛ گفتم دشمنان میومدن مناظرات برقرار می‌کردن؛ اما جالبه که همون دشمنان نسبت به ائمه که در سن کمتری بودند؛ موضوع حساس‌تر می‌شد؛ رصد اون‌ها جدی‌تر می‌شد؛ نقطه ضعف گرفتن اون‌ها و تلاش برا نقطه ضعف گرفتنشون جدی‌تر می‌شد؛ ما داریم در رابطه با خود امام جواد (علیه‌السلام) که در سن کودکی، در سن ظاهرا ۹ سالگی به امامت رسیده‌اند؛ افرادی مثل یحیی ابن اکثم که عالم و دانشمندی بود؛ میاد مناظرات مختلفی می‌کنه؛ سوالات مختلفی از امام می‌پرسه و بعد می‌بینیم که امام چگونه او رو جواب می‌ده؛ میاد از امام سوال می‌کنه؛ آقا کسی که مثلا  فرض کنید که در حج صیدی انجام داده؛

 

شکاری انجام داده؛  تکلیفش چیه؟ خوب می‌دونید مسائل حج، مسائل خیلی پیچیده‌ایه؛ خیلی فروعات و مسائل مختلفی دارند؛ بعد جالب این که امام با یه سری سوال و با طرح مسائل مختلفی؛ فرع‌های مختلفی که، فرض‌های مختلفی که از مسئله می‌گه؛ اصلا طرف گیج می‌شه که چی جواب باید بده؛ امام می‌پرسه که این فردی که شکار انجام داده در احرام بوده یا از احرام خارج شده بوده؟ بار اولش بوده یا بار دومش بوده؟

منطقه، منطقه حرم بوده یا منطقه غیرحرم بوده؟ و مختلف؛ که اصلا یحیی بن اکثم دیگه در همین مسئله‌اش می‌فهمه؛ یعنی فروض‌اش هم نمی‌فهمیده؛ فرض‌هایش هم نمی‌فهمیده؛ تا جوابش و بفهمه؛ از خود امام سوال می‌پرسه و امام برای او تبیین می‌کنه؛ خب این عالم، این دانشمند که اصلا برای گرفتن نقطه ضعف اومده؛ می‌فهمه این جایگاه، چه جایگاه مهمیه؛ بحثه این نیستش که حالا ما احمد شاه رو بیاریم رو کار بعد بگیم دیگران دارن به جاش حکومت می‌کنن؛

نه؛ خود امام در‌ همین سن کودکی در اون اوج بالا قرار داره؛ فرقی نمی‌کنه که این سن‌اش کم باشه یا سن بالا باشه در اون اوج قرار داره؛ درباره امام عصر(علیه‌السلام) هم همین طوره؛ افرادی که دنبال نقطه ضعف بودن؛ حتی افرادی که در خانه امام بودن مثل جعفر؛ عموی امام بود؛ اما روابطی با خلفا داشت؛ این‌ها هم دنبال نقطه ضعف بودن؛ هیچ نقطه ضعفی پیدا نمی‌کردن از امام و در اوج می‌دیدن؛ وقتی بعد از امام حسن عسگری (علیه‌السلام) او، جعفر میاد ادعای امامت می‌کنه؛ افرادی میان؛ اموالی رو میارن به امام بدن و از جعفر علم غیب می‌خوان؛ که تو بگو تو این کیسه‌های اموال چیه؟

 

جعفر شروع می‌کنه به فحاشی کردن؛ که آقا این کار من نیست از من چه توقعی دارین؟ فلان؛ بعد می‌بینه که امام مهدی (علیه‌السلام) با اون سن کوچکی که داشتن چگونه اطلاع میدن؛ خبردار می‌شه که امام دقیقا همه‌ی اون‌ها رو بدون اینکه کیسه‌ها باز شه اطلاع رسانی می‌کنن و خبر میدن و ویژگی‌های دیگه‌ای که ویژگی‌هایی است که امام اونجا بیان می‌کنن؛ گروه دوم؛ گفتیم افرادی بودند که ذائقه امام رو می‌دونستن؛ این‌ها هم دنبال رصد امام بودند؛ جالبه، مثلا ما داریم که درباره امام جواد (علیه‌السلام) شخصیت علی بن جعفر رو داریم؛ که فرزند امامه؛ برادر امامه؛ فرزند امام صادقه؛

 

برادر امام کاظمه و عموی امام رضاست و الان عموی پدر امام جواد حساب می‌شه؛ ببین چقدر فرق می‌کنه؛ خودش هم از علماست؛ اما وقتی میاد کنار امام جواد حرف امام جواد رو می‌بینه؛ می‌بینه این سخن همون سخنه؛ لذا ببین چقدر متواضع در رابطه با امام جواد برخورد می‌کنه که حتی بهش میگن تو پیرمردی؛ میگه نه این جایگاه جایگاه امامته؛

این شخصیت می‌دونه این سخن، سخن امامه؛ افرادی هم که اومدن خدمت امام زمان (علیه‌السلام) کسانی بودند که از علما بودند؛ مثل: عثمان بن سعید یا محمد بن عثمان سعید از کسانی بودند که از همراهان امام هادی، امام حسن عسگری (علیه‌السلام)، خود امام هادی و امام حسن عسگری( علیه‌السلام) این‌ها رو تایید کرده بودند؛ پس جمع بندی مطلب اینه که امامت در کودکی چیز عجیبی نیست؛ در رابطه با حضرت عیسی و حضرت یحیی هم این اتفاق افتاده به عنوان پیامبری؛ درباره‌ی امام جواد و امام هادی هم اتفاق افتاده؛

 

نکته دیگه اینه که پذیرش امام از طرف دشمنانی که به عنوان نقطه‌ی ضعف بودند با کمال صراحت بیان می‌کنند که هیچ نقطه‌ی ضعفی ندیدم و جایگاه امام جواد در سن کمی رو؛ امام مهدی در سن کم رو با ائمه‌ای که در سن بالاتر بودند یکی می‌دیدند و دوستان هم که سخن اون‌ها رو یک سخن می‌دونند.

 

۱: سوره مریم، آیه ۱۲

۲: سوره مریم، آیه ۲۹

۳: همان منبع

۴: سوره مریم، آیه ۳۰ و ۳۱

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *