access_alarm 1395/06/22

درباره امامت امام جواد در کودکی، بعضیا شبهه کردن؛ آیا چنین امامتی اعتبار داره؟

سئوال:

درباره امامت امام جواد در کودکی، بعضیا شبهه کردن؛ آیا چنین امامتی اعتبار داره؟

پاسخ:

این سوال در زمان حضرت جواد هم  مطرح بود و در همان زمان هم جوابش داه شد. جالب اینکه چون در زمان حضرت جواد “سلام الله علیه” جوابش داده شده و مساله برای خود شیعیان هم حل شده، حضرت هادی “سلام الله علیه” هم که تقریبا در سنین – نه کودکی بلکه در سنین – نوجوانی به امامت رسیدند، دیگه مشکلی که در آغاز امامت امام جواد پیش آمده بود در موردامام هادی “سلام الله علیه” مطرح نشد.

 

قبل از ادامه ی پاسخ، بهتره این طوری بپرسیم که ما چند امام داشتیم که در آغاز کودکی یا نوجوانی به امامت منصوب شدند؟ این دو امام و امام مهدی “عج الله فرجه” که در کودکی و در سنین پایین به امامت رسیدند. زمانی که امام هادی “سلام الله علیه”به امامت رسیدند زمان اوج معتزله بود؛ معتزله عقل‌گرای افراطی بودند، معیارهای عقلی را می پذیرفتند و به قدری به معیارها و درک تشخیص عقلی بها می‌دادند که نَقلیات، روایات و آیات اگر با معیارهای عقلی اونها جور نمی‌آمد، این‌ها را تعدیل می کردند، توجیه می‌کردند، یعنی اصل از نظر آنها ملاکهای عقلی بوده.

امامت حضرت جواد “سلام الله علیه” در سنین جوانی مصادف بود با اوج رشد معتزله،‌ معتزله بهانه گرفتند و آن را دستاویز قرار دادند. یحیی بن اکثم قاضی قضات دربار مأمون مناظره کرد با حضرت جواد ”سلام الله علیه” که شکست خورد، از طرف دیگر برای خود شیعیان هم برای اولین بار بود که امامی در این سنین به امامت می رسه، ولی هم حضرت رضا ”سلام الله علیه” قبلا مسأله رو تبیین کرده بودند. و هم اینکه حضرت جواد با پاسخ‌هایی با قدرت علم امامت که به سوالات متعدد مردم داد معلوم شد که ایشون امام است.

از جمله اصطلاح‌هایی که در کتب روایی ما جواب داده شده اینه که ما  این  منصب الهی را در سنین کودکی در مورد پیغمبران هم داریم هر جوابی در مورد پیغمبران دادیم، درمورد نبوتِ یک شخص در سنین کوچکی دادیم، در مورد امامت شخص دیگری در سنین کوچکی می‌دهیم. خداوند متعال در سوره مریم در مورد حضرت یحیی می‌فرماید یا یحیی “خُذُواالکِتابَ بِقوةٍ” ای یحیی این کتاب آسمانی را با توانمندی بگیر و بعد خداوند اضافه می‌کند “وَ آتَینَاهُ حُکمًا سَبِیًا”ما نبوت را در کودکی به او عنایت کردیم، ایرادی ندارد که کسی با اراده خداوند متعال بر اساس مصالحی، این مراحل کمال و تکامل را به صورت خارق‌العاده در مدت کمی طی کند.

مثالی جالب توجه، آقای قرائتی فرمودند که اینجا ملاحظه بفرمایید: http://mahdaviat313.com/telegram/%D9%81%D9%84%D8%B4/

بله مراحل رشد عقلی و مراحل جسمانی انسان‌ها به طور طبیعی زمان می‌برد، اما اگر خداوند متعال بخواهد و اراده کند و مصالحی ایجاب کند که این مراحل در مدت کمتری طی شود، این امکان دارد. خداوند متعال در مورد بعضی از انبیاء انجام داده و رخ داده، همچنین در یکی از جلسات گذشته اشاره کردیم که شواهد و روایاتی در دست داریم که رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله) هم در سنین کوچکی نبی بوده گرچه رسول نبوده، و در بیست هفتم رجب در سن ۴۰ سالگی به رسالت رسید، عرض کردیم که امیر المومنین علی “علیه السلام” را در نهج البلاغه می فرماید ” وَلَقَد قَرنَ اللهُ بِهِی مِن لَدُن اَرکانَ فَطِیماالاعدمُ المَلِکُ الملائکته یَسلُکُ فِی طَریقِ المَکارِمِ وَ مَحاسِنِ اخلاقِ عالم لیلاً هو نهارًا”  “از وقتی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) تشییع گرفته شد، خداوند متعال بزرگترین فرشته را مربی  او قرار داد و پیوسته این فرشته با او بوده و مکارم اخلاقی را شب و روز به او القا می‌کرد و تعلیم می کرد که تربیت الهی دید. خب حالا چه مانعی داره کسی که  از یک چنین تربیت الهی بهره‌منده، زود به این مراحل کمال عقلی برسه.

 

همچنین ما می‌بینیم انسان‌ها و کودکان به صورت معمولی و به این زودی زبان باز نمی‌کنند و زود نمی‌توانند حرف بزنند و نزدیک یک‌سالگی یا دوازده ماهگی کم کم  قادر به تکلم می‌شوند این حالت طبیعی در نوع انسان‌ها به همین صورت البته به صورت زودتر یا دیرترمتفاوت است، ولی می‌بینیم – طبق سند قرآنی – که حضرت عیسی”علیهم السلاة والصلاة” استثنائا در گهواره سخن گفت. و خداوند متعال آن را در سوره مریم نقل می‌کند. چون حضرت مریم “سلام الله علیها” بدون ازدواج و به صورت خارق عادت و با اراده خداوند متعال، حضرت عیسی”علیه السلام” را آبستن شد و خب نزدیکی‌های زایمان که رسید حضرت مریم خیلی نگران بود به خاطر این که مردم به او تهمت و افترا می‌زنند، خداوند متعال به او دلگرمی ‌داد و فرمود: اگر گفتند که این بچه را از کجا آوردی؟ بگو از خود بچه بپرسید این بچه خودش رفع تهمت می‌کند،خداوند متعال این موضوع را به زیبایی در اوایل سوره مریم توضیح فرموده “حتی حضرت عیسی پیش از تولد  برای دلگرمی با مادرش صحبت می کنه” وقتی حضرت عیسی متولد شد همه از مریم پرسیدند که چرا این طور شد؟ تو نه پدرت آدم بدی بود و نه مادر بدی داشتی، تو این بچه را از کجا آوردی؟ که مریم اشاره می‌کند که از خود بچه بپرسید و حضرت عیسی به تکلم در آمد ” قالَ اِنِّی عَبدُاللهِ آتانِی الکتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًا” من بنده‌خدا هستم خداوند بر من کتاب نازل کرده و مرا نبی  و پیغمبر قرار داده “وَ جَعَلَنِی مُبارَکًا وَ أینَما کُنتُ” هر جا باشم مرا مبارک و فرخنده قرار داده” وَ أوصانِی بِهِ الصَلَاةَ وَ زَکاةَ مَا دُمتُ حَیًا” و تا زنده هستم خداوند به من توصیه کرده نماز بخوانم و زکات را بپردازم”وَ بدرًا بِهِ والِدَتِی” و به مادرم نیکی و خدمت کنم” وَلَم یَجعَلَنِی جَبّارًا شَقِیًا”…

 

آن خدایی که حضرت عیسی را در کوچکی به نبوت رساند و آن خدایی که قدرتی عطا کرد که فرزند حضرت مریم در کوچکی سخن بگوید، همان خداوند متعال می‌تواند حضرت جواد را در کودکی به امامت برساند. اما  باز بارها سوال می‌شه که چرا شما این‌ها را شاهد مثال می‌آورید اینها مواردی بودند که خداوند اراده کرده، مثلا حضرت عیسی، چرا این‌ها را تعمیم می‌دهید اگر موردی برای آن پیغمبر بود یا اگر موردی برای شخصیتی بود، بر اساس کدام شواهد و استنادات این‌ها را با امام جواد(علیه السلام) یا امام زمان(علیه السلام) تطبیق می دهید؟

 

این مساله‌اش باید در اصل امامت حل بشه، مهم اینه، که ما امامت را امتداد نبوت می‌دانیم{که دلائلش در جای خودش بیان شده} ما امامت را امتداد نبوت می‌دانیم، منهای شأن دریافتِ وحی، معتقد هستیم که ائمه بعضی از شئون پیغمبر را از جمله تبیین احکام، دفع شبهات و بیان مجملات احکام و اگر فراهم شد تشکیل حکومت اسلامی، سرپرستی جامعه  اسلامی، این‌ها را ما ادامه جایگاه نبوت می‌دانیم و آن را الهی می‌دانیم و ارداه مردم را نصب امام، بی‌تاثیر می‌دانیم. این در آن جا باید اثبات شود و مشکل ما با آنها باید در آنجا حل شود و ما دلایل داریم، عین این مساله را امام رضا “سلام الله علیه” در حیات خود برای شیعیانش گفت و فرمود همان خدایی که حضرت عیسی را در کوچکی به نبوت رساند همان خدا فرزندم جواد را در سنین کودکی به امامت می‌رساند مشکلی نیست، حالا این از نظر تئوری بود.

از نظر عملی هم حضرت جواد “سلام الله علیه” این را به اثبات رساند، در اوایل امامت حضرت، هشتاد نفر از بزرگان شیعیان در بغداد جمع شدند «چون تا آن زمان به چنین مساله‌ای برخورد نکرده بودند» و بعد گفتند ماچه کنیم؟ صبر کنیم تا بزرگ شود؟ اینجا بعد یکی ازبزرگان شیعه برخاست و گفت «این چه حرفی است که شما می‌زنید اگر خداوند  به او این مقام راعطا کرده، دیگه سن در آن دخیل نیست و اگر چنین منصبی نداره باز سن در او دخیل نیست» بعد جمع شدند از بغداد، سفری که می‌خواستند به مکه بروند تصمیم گرفتند به مدینه بروند و همین‌کار را کردند و در مدینه جلساتی را برگزار کردند که می‌گویند سی‌هزار سوال و جواب رد و بدل شد وحالا این سی‌هزار خواستند بگویند که هزاران سوال بوده یا سوالاتی مطرح شده که از دل آن سوالات هم سوالات دیگه‌ای به وجود آمده این در جای خودش بیان شده، به هر صورت جلسات مکرری تشکیل دادند و مساله برایشان حل شد و برای معتزله هم حل شد. نتوانستند حضرت جواد “سلام الله علیه” را محکوم کنند و شکست بدهند.

و باز در تایید این قسمت اضافه کنم که حضرت جواد “سلام الله علیه”عموی پیری داشت که به سراغ او رفتند و به او گفتن که چرا شما با این سن زیاد و این محاسن سفید به امامت نرسیدید و برادرزاده نوجوانتان به امامت رسید؟ گفت: «چه کنم که خداوند این محاسن سفید را لایق این کار ندانست و آن شایسته‌تر از من بود» او می‌آمد دست حضرت جواد را می‌بوسید و تسلیم بود در برابر امامت.

جهت مطالعه بیشتر : کتاب سیره پیشوایان، فصل زندگی حضرت جواد “سلام الله علیه”

 

برگرفته از فایل صوتی رادیو معارف، شبهات تاریخی، جلسه شانزدهم، استاد مهدی پیشوایی

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *