access_alarm 1394/09/03

آه! از مخفی بودنت…

هیچ کس به من نگفت
که در دوران غیبت شما، وظایفی دارم از جنس عشـــــــق…
کاش بهتر می فهمیدم امام، امام است چه ظاهر چه غائب! و تو امام منی…

آه! از مخفی بودنت…
آه! از دردی که شما هیچ گاه نچشیده ای!! ای مهربان…
آه از غیبت هزار و صد و چند ساله تان… از نرسیدن دستان کوتاه من به شما.. که غریبی و اسیری چاره دارد، ولی آخر کُشد ما را…!!

مگر نه اینکه مؤمن در فراق شما قلبش میزبان غم تان است، هر چند ظاهرش شاد و پر تبسم…

ای تطمئن القلوبم.. ای آرامش.. باز آ..

باز آی که تا فرش کنم دیــــد ه به راهـت
حیف است که بر خاکـــ نهی آن کف پا را

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *