access_alarm 1394/08/26

حسابش رفته از دستم كه امروز (شعر – شهدا)

حسابش رفته از دستم كه امروز

دُرُست چند روزه نيستی ديگه پيشم
دُرُست چند روزه دور از چشم مامان
با قاب عكس تو هم گريه ميشم

دُرُست چند روزه كه عطر سلامت
نپيچيده يه بارم توي خونه
كه رو لبخند تو، تو قاب عكست
ميريزه اشكای من دونه دونه

كدوم دستي تو رو از من جدا كرد؟
الهی كه…الهی كه بميره
مامان ميگه دعاهام مستجابه
مامان ميگه كه آه من ميگيره…

بابا غصه نخور، اين درد دل بود
توی نقاشيام فردا قشنگه
نگه دار تا هميشه خنده هاتو
بدون فردای ِ (آرميتا) قشنگه….

چشم ها بارانی ست، ابرها با سخاوت تر از همیشه می بارند، تا گل افشانی شاخه ها رقم خورَد… اشک، امان آسمان را بریده، تا زنگار زدوده شود و غبارها شسته شود و مرا و تو را زیر و رو کند، به عروج مردی بیندیشیم که عشق با آنان بازی کرد…

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *