access_alarm 1394/08/25

خلوت با زنی زیبا .. (داستان زیبا)

سيد محمد علوی میگه:
در سفری به مصر، آهنگری رو ديدم كه با دستش آهن سرخ شده رو از كوره آهنگری بيرون میاره و حرارت آهن به دستش اثر نمیکنه! رفتم جلو سلام كردم و گفتم: «تو رو به خدايی كه اين كرامت رو بهت داده، در حقم دعا كن» مرد آهنگر گفت: «ای برادر! من اونطوری که شما فکر میکنی نيستم» گفتم: «اين كاری كه تو میکنی، جز از مردمان صالح سر نمیزنه»
گفت: داستان عجيبی داره، بشین تا برات بگم:

روزی تو همين مغازه نشسته بودم كه زنی بسيار زيبا كه تا اون روز، به اون زيبايی نديده بودم، پیش من اومد و گفت: « برادر! چيزی داری كه در راه خدا به من بدی؟»
منم كه شيفته زیبائیش شده بودم، گفتم: «اگه حاضر باشی با من به خونه‏ ام بيای و خواستهٔ منو اجابت كنی، هرچی بخوای بهت میدم»
زن با ناراحتی گفت: «به خدا قسم، من زنی نيستم كه تن به اين كارا بدم.» گفتم: «پس از پيش من برو» اونم رفت. اما مدتی بعد دوباره برگشت و گفت: «نياز و تنگدستی، منو به تن دادن به خواسته ات وادار كرده» منم بلند شدم مغازه رو بستم و بردمش خونه! …

وقتی اومد داخل، در ِخونه رو قفل کردم، گفت: «چرا قفل میکنی؟!» گفتم: «از ترس مردم!» گفت: «پس چرا از خدای مردم نمی ترسی؟!!» گفتم: «خدا بخشنده و مهربونه» اينو گفتمو به طرفش رفتم.. ديدم داره مثل بيد می لرزه و مثل ابر بهار گریه میکنه! بهش گفتم: «از چی می ترسی؟ چرا می لرزی؟ » زن گفت: «از خدا» و ادامه داد که: «ای مرد! اگه به خاطر خدا از من دست برداری، ضمانت میکنم كه خداوند تو رو در دنيا و آخرت به آتیشی نسوزونه»
حال عجیبی داشت! به حرفاش فکر کردم و تصمیم گرفتم پا رو هَوَسم بذارم! فوری شیطون رو لعنت کردمو رفتم توی اتاق، هر چی داشتم بهش دادم و گفتم: «ای زن! اين اموال رو بردارو برو كه تو رو به خاطر خدا رها كردم»
و او رفت…

کمی بعد، بخاطر خستگی خوابیدم، که در خواب “بانوی محترمی” كه تاجی از ياقوت بر سر داشت، پیشم اومد و گفت: «ای مرد! خدا از جانب ما جزای خيرت بده» پرسيدم: شما کی هستید؟! فرمود: «من مادر همون زنی هستم كه پیش تو آمد و تو بخاطر خدا ازش گذشتی، خدا در دنيا و آخرت تو را به آتشی نسوزاند»
پرسيدم: «آن زن، چه کسی بود؟» فرمود: «از ذريه و نسل رسول خدا(صلّی ‏الله عليه و آله و سلّم)» من كه اين حرف رو شنيدم، خدا رو شكر كردم كه کمکم کرد و از گناه حفظم كرد.
از اون روز تا حالا، به آتیش دنيا نسوختم و اميدوارم که خدا منو از آتیش آخرت هم حفظ کنه.

منابع:
فضائل ‏السادات/ص۲۴۰
گناه گریزی/سیدحسین اسحاقی

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *