access_alarm 1394/09/03

هر شب، یتیم توست دل جمکرانی ام/جانم به لب رسیده بیا یار جانی ام

هر شب، یتیم توست دل جمکرانی ام
جانم به لب رسیده بیا یار جانی ام

از باد ها نشانی تان را گرفته ام
عمری است عاجزانه پی آن نشانی ام

طی شد جوانی من و رؤیت نشد رخت
” شرمنــــده ی جوانی از این زندگانیم”

با من بگو که خیمه کجا می کنی به پا
آخر چرا به خاک سیه می نشانی ام

در این دهه اگر چه صدایت گرفته است
یک شب بخوان به صوت خوش آسمانی ام

در روضه، احتمال حضورت قوی تر است
شاید به عشق نام عمویت بخوانی ام

هم پیـــــر قد ِخمیدگی زینب توام
هم داغدار آن دو لب خیزرانی ام

این روزها که حال مرا درک می کنی
بگذار دست بر دل آتشفشانی ام

در به دری برای غلام تو خوب نیست
تأیید کن که نوکر صاحب زمانی امـ..

» نظرات

  1. buy cialis گفت:

    Have you ever thought about adding a little bit more than just your articles?

    I mean, what you say is valuable and all.
    Nevertheless think of if you added some great photos or video clips to
    give your posts more, “pop”! Your content is excellent but
    with pics and videos, this website could undeniably be
    one of the best in its niche. Amazing blog!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *