میان عاشورا و انتظار پیوندی ناگسستنی است…

سالها از استغاثه ی غریبانهٔ امام حسین علیه السلام می گذرد اما انعکاس آن، لحظه به لحظه در تاریخ بیشتر شده؛ این فریاد – با نهایتِ صلابت – آزادگان عالَم را می جوشاند و می خروشاند تا آنکه او بیاید…

کربلا تکرار نخواهد شد!

قرآن و روایات فریاد دارد که در جریان تاریخ بشر، همیشه دو خط مخالف وجود داشته، خداوند می فرماید: لِکُلّ نَبیّ عَدُوّ… [صف/۸] برای هر پیامبری دشمنی وجود دارد… بنابراین همواره گروهی مخالفِ حیاتِ دین و به عبارتی دشمنِ دین بوده اند! قرآن از این خط فکری می گوید: یُریدون لِیُطفِؤُا نورَ الله [انعام/۱۱۲] اینها می خواهند نور خدا را خاموش کنند!

یافتن گنج، رنج دارد…

بدون شک، تحقق وعده ی خدا – بر اینکه صالحان حاکم زمین بشوند – مقدماتی لازم دارد و بدون حساب و کتاب نخواهد بود! از جمله ی آن مقدمات “بعثت پیامبر” بود؛ ۲۳ سال دعوت، آن همه آزار و اذیت های سنگین، پیامبر همه را تحمل کرد تا زمینه حاکمیت صالحان فراهم بشود… متاسفانه شرایطی که بعد از پیامبر پیش آوردند باعث شد امور از مسیرش بیرون برود و حتی بعضی به عقب برگشتند؛ به عصر جاهلیت!

تحقق حکومت جهانی الهی

آیا میدانستید برای تحقق حکومت جهانی الهی، چه تلاشهایی در طولِ تاریخِ اسلام صورت گرفته؟

بعثت پیامبر، مقدمه ی جهانی سازی اسلام بود. مساله ی غدیر، مقدمه ی جهانی سازی اسلام بود. جریانِ عاشورا روشن ترین نمونه ی تلاش و دغدغه ی جهانی سازی و جهانی شدن اسلام، توسط اباعبدالله الحسین و یارانش بود… اصلا به همین دلیل است که اینقدر بر زنده نگهداشتن و یادِ قیام امام حسین تاکید شده! حادثه ی عاشورا توانست خط اصلی را از خط دروغینِ نفاق، به جهانیان بشناساند…

کیفیت حضور منتظران در مجالس عزا  

دو مدل میشه با مساله ی پاسداشت عاشورا رو به رو شد:

اول اینکه عزاداری با گریه و زاری و لعن و نفرینِ یزید و یزیدیان و ظالمین… که این روش، هم خوبه، هم ارزشمند، اما برای زنده نگه داشتن قیام اباعبدالله ((کامل نیست!)) ما که مامور نشدیم صرفا یک شخص رو لعن و نفرین کنیم! بلکه این ها نمادی است از یک جریان فکری و دشمنیِ دینی، که باید با هر چه اینچنین است مبارزه کنیم، وگرنه صرفا یک عزاداری ناقص و کم اثر خواهد بود…

معرفت امام، بدون تسلیم؟!

روزی امام صادق علیه السلام در مسجد الحرام به ابوبصیر فرمودند: از کسانی که می آیند و عبور می کنند بپرس که آیا جعفر بن محمد را ندیده اند؟ ابوبصیر اطاعت کرد و شروع به پرسیدن نمود اما جواب همه منفی بود! تا اینکه ابوهارون که شخصی نابینا بود نزدیک شد، حضرت فرمودند: از او هم سئوال کن، هنگامی که ابوبصیر از ابوهارون سئوال کرد، او در جواب گفت: «این آقا در کنار توست»

عزاداران سه دسته اند …

دسته اول: اگرچه عزاداری و بزرگداشتِ قیام عاشورا را ترک نمی کنند و در مجالس شرکت می کنند اما زمینه ی هر گناهی هم که پیش آمد مرتکب می شوند! درکِ چنین فردی از قیام امام حسین، ناقصه. دسته دوم دل پاکی دارند و خالصانه هم عزاداری می کنند اما متاسفانه اهدافِ عزاداری را به خوبی نمی شناسند! گروه سوم کسانی اند که از جریان عاشورا چیزهای خوب و قابل توجهی می دانند و زندگیِ خود را با حرکت و اهداف امام حسین گِره زده اند، به حق و حق طلبی نزدیک ترند. عزاداری این دسته، صحیح و اثرگذارتر خواهد بود.

  امام حسین و ایامُ اللّه . . .

به تعبیر روایات «ایام الله» سه هنگامه اند: ظهور، رجعت و قیامت که در هر سه ی این ایام «یوم الحسین» محور است؛

در روز ظهور شعار لشکریان امام زمان یا لثارات الحسین خواهد بود، در زمان رجعت اولین کسی که به دنیا باز خواهد گشت امام حسین علیه السلام می باشد و در روز قیامت نیز بهشتیان زیر پرچم سیدالشهداء گِرد خواهند آمد.

تعبیر قابل تأمل برخی بزرگان درباره گریه بر امام حسین

آنان معتقدند یکی از اقسام گریه در مراسم سیدالشهدا، گریه خوف است، یعنی انسان واقعا خائف باشد و بترسد که مبادا جزو مدعیانی قرار بگیرد که نامه نوشتند و گفتند «باغ های ما آماده، نهرهای ما جاری، و مزارع ما خرّم و آباد است و فقط منتظر قدوم شما هستیم» اما هنگامی که ولیّ خدا به سویشان آمد، او را محاصره کردند و به رویش شمشیر کشیدند!

با خود تصفیه حساب کرده ایم؟!

یکی از عواملی که باعث جدایی عده ای از سیدالشهدا و حتی قرار گرفتن آنها در جبهه ابن زیاد شد، این بود که می خواستند دنیا و آخرت را با هم جمع کنند. آنها با خود تصفیه حساب نکرده بودند تا بتوانند یکی از این دو را انتخاب کنند؛ لذا خدا زمینه ی امتحان را پیش آورد تا هر کس، عیارِ خویش بداند.

عده ای گفتند «نه همراه سیدالشهدا می جنگیم و نه با ابن زیاد درگیر می شویم…» امکان ندارد کسی بتواند دین خود را حفظ کند اما در مقابل باطل، از حق دفاع نکند! اراده ی جمع بین این دو موجب شد که عده ای به خیال اینکه سرانجام، صلح خواهد شد به همراه لشکر ابن زیاد به کربلا بروند، اما کم کم کار به جایی رسید که در جنایات، از یکدیگر سبقت می گرفتند تا مبادا کسی نزد ابن زیاد از کم کاری آن ها گله کند!