access_alarm 2018/11/07

اشک آهو برای امام زمانش

طرف نقل می‌کنه از مخالفین آقا امام ‌رضا که آدم شد می‌گه: دیدیم علی ‌‌بن‌ موسی ‌الرضا داره در بیابان‌ها- از توس خارج شده- راه میره؛ شروع کردیم پشت سرش ادا‌ در‌آوردن و مسخره کردن؛ متلک می‌انداختیم؛ می‌شِنید هیچی نمی‌گفت.

 

دیدم یه آهویی از اون طرف آقا امام رضا برگشت بهش یه نگاهی کرد یه اشاره‌ای کرد آهو دَوید و اومد اینور، نشست با این آهو شروع کرد صحبت کردن؛ دست کشید روی سرش نازش کرد گفت: برو، همینجوری. گفتیم: چیکار می‌کنه ما دَر به دَر دنبال شکار آهوییم پیدا نمی‌کنیم، آهو خودش اومده دَمِ دستش نگاه کن می‌گه: می‌رفت این آهوهم دنبالش ما اصلا تعجب کردیم یه خورده ترسیدیم بابا اینا بالاخره فرزند پیغمبره این چه حرف‌ها‌یی بود ما زدیم یه خورده عوض شدیم می‌گه: دیدیم آهو داره میر‌ه هر کاریش می‌کرد؛ نمی‌رفت آهو ول نمی‌کرد. می‌گفت: دوباره نشست به چشم خودم دیدم اشک داره از چشم‌ها‌ی آهو میاد؛ چیز عجیب و غریبی بود همچین حادثه‌ای به عمرم ندیده بودم. می‌گه: آخر دست کشید و بهش گفت برو آهو هِی می‌رفت برمی‌گشت پشت سرش نگاه می‌کرد می‌گه اومدیم گفتیم یا بن ‌رسول الله غلط کردیم ببخشید داشتیم دَری وَری می‌گفتیم؛

 

یه لبخندی زد گفت: مهم نیست کارت و بگو. گفتم: چی بود این داستان؟ ما به چشم خودمون دیدیم. گفت: صداش کردم اومد؛ دست کشیدم به سرش؛ برکت دادم به ذُریَش، گفتم: پاشو برو شیرت زیاد بشه؛ پس چرا ولت نمی‌کرد؟ می‌گه با من داشت می‌گفت: من فکر کردم تو من و گفتی بیا که می‌خوای من و ذبح کنی که بخوری منِ آهو گوشت بشم به تن امام ‌زمانم. ول نمی‌کرد؛

 

می‌گفتم:برو می‌گفت: نه باید من و ذبح کنی، گفتم: برو. خدا وکیلی توی بچه هیئتی چقدر حاضری؟ ببین یه چیز میگم لاف نزنی‌ها صادق باش، اگه بهت بگن ظهور مشخصه- کِی خدا میدونه- بگه: ای بندم بخاطر تو اگر تیکه تیکه بشی یعنی با کارد و قمه بیفتن به جونت تیکه تیکت بکنن، یک دقیقه ظهور و نزدیک می‌کنی؛ قطعا یک دقیقه قطعی ظهور و نزدیک می‌کنی، می‌پذیری یا نه؟ ها؟ می‌دونم بعضی‌هاتون می‌پذیرید باریکلا. حالا یه چیزی بهت بگم دردت بگیره با هر گناهت ده دقیقه ظهور داره عقب می‌افته؛ نمی‌خواد تیکه تیکه شی.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *