هر چی از سال 2000 ما پیش رفتیم و از واقعه 11 سپتامبر به بعد ماجرای منجی گرایی تو دنیا اثری بسیار بسیار جدی تر پیدا کرده.
یه زمانی اینا منجی رو بررسی میکردند، میومدن به شما میگفتن آقا نعوذبالله؛ منجی میتواند یک حیوان باشد!
اصلا تو این ماجرای این افسانه نارنیا، این شیری که میاد منجیه، بعدها دیدن نه، منجی که انسان نباشه تو کت مردم نمیره؛ اومدن منجی انسانی معرفی کردن.
در قالب این فیلمها شما میبینید این منجی چشم آبی؛ میخواد بگه اگه منجی هم میخواد بیاد بیرون از بین شماها نیست؛ از آن پنج تن وعده داده شده نیست؛ اگر هم باشد از جای دیگری است.
خب من یک انیمیشنی رو برای شما مثال بزنم که هممون دیدیم؛ پاندای کونگ فوکار.
خب یک موجودی شیطانی معرفی میشه که میخواد تسلط پیدا کنه بر اون شهر؛ اون ببر، یک پاندایی که هیچ کس فکرش رو نمیکنه؛ نماد کشور چین، علم میشه و رسما میگه؛ میگه: از گروه پنج کاری برنمیاد و نشون میده اون موجود شیطانی هر پنج تای اون گروه پنج رو چیکار میکنه؟ میزنه.
این گروه پنج اخیرا تو فیلمهاشون خیلی اشاره دارن میکنند؛ تو بازیهاشون خیلی اشاره میکنند و مقصود و مراد و نظرشون هم پنج تن.
در فیلم Immortals پنج نفر از آسمان میان انسان خداگونه؛ یکیشون زن چهارتاشون مرد از تو یه خونه مشکی رنگ مثل کعبه میان بیرون؛ خب چی رو میخواد نشون بده؟
این زمانی است که طرف دیگه منجی رو پذیرفته، وقتی منجی رو پذیرفته؛ میگه: قبول دارم تو هم قبول داری که کسی خواهد آمد اما بدان آن از شماها نیست از ماست؛ بیا سمت ما. الان عرصه، عرصه یارکشیهاست دیگه.