چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا.
پیرمردی بود در بصره؛ عطاربود؛ آدم مومنی بود، ظاهرُصلاح بود، سدر و کافور و کفن و وسائلی که عطاریهای قدیم داشتن. آدم مؤمنی بود نسبتا.
یه روزی دید دو نفر اومدن تو مغازه، آدمهای خیلی نورانی. «سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ (1)» چهرهها چهرههای ملکوتی و نورانی، اینها سفارش دادن سدر و کافوری، ایشون سدر و کافور را برداشت آورد، دید این چهرهها چهرههایی که خلاصه؛ اینا باید آدمهای خاصی باشن، سدر و کافور را گذاشت، دستش رو گذاشت گفت: نمیذارم ببرید.
آقا منتظرن باید بریم؛ گفت نه، باید بگید کی هستین؟ حالا یه بنده خدا اومده اینجا خرید بکنه، گفت نه، باید بگید کی هستین؟ یه بنده خدا.
گفت ما این حرفها رو نداریم، تا اسم نگین نمیبرین. قسم داد به پیغمبر. گفت به پیغمبر قسم باید بگید. اینها خوب خیلی کتمان میکردن، مجبورشدن.
گفت: حقیقتش ما از اوتاد حضرت ولی عصر هستیم ارواحنا فداء. یکی از نزدیکان آقا از دنیا رفتن حضرت به ما سفارش کردن که ما بیایم و از شما سدر و کافور بگیریم.
گفت من رهاتون نمیکنم، من باید با شما بیام. گفت سرزده وارد نشو. الکی که نیستش که؛ گفت: منم میام من ول نمیکنم. اومدن رسیدن به دریای عمان اون دو نفر ازروی آب رد شدن، این پاشو گذاشت رفت تو آب. گفتن استغاثه کن به وجود نازنین حضرت حجت توام از روی آب رد بشی، استغاثه کرد، نام حضرت را آورد، عبور کرد.
حرکت کرد، با اینها با همون شتاب روی آب راه میاومد؛ وسط راه بارون گرفت، همین که بارون گرفت، آسمون رو نگاه کرد یادش اومد که صابون غالب گیری کرده پشت بوم عطاری گذاشته!
همین که یادش اومد با خودش گفت عه بارون و صابون!! با همین فکر یکهو افتاد توی آب دوباره شروع کرد دست و پا زدن، اینها گرفتنش.
گفتن استغاثه کن دوباره به حضرت ولی عصر، استغاثه کرد و بهش گفتن این چه وضعشه ؟! این چه وقته این جور فکراست!! میدونی کجا داری میری تو!! هنوز دلت اینجاست. تو هنوز دلت با صابونه!
رسیدند و خیمه رو نگاه کرد از دور نور وجود حضرت حجت رو دید، تا انقدر رزقش بوده تا انقدر صلاحیت داشته، خودش خیلیه.
اونا بهش گفتن اینجا واستا ما بریم اجازه بگیریم، رفتن داخل، حضرت رو از پشت میدید، صدا حضرت رو هم میشنید، همین که از حضرت اجازه خواستن، حضرت فرمودن: رُدوه فَإنَهُ رَجُلٌ صابونیا؛ برش گردونید او صابونیه، این آقا بره به صابوناش برسه.
چشم آلوده کجا دیدن دلدار کجا؛
1: آیه 29؛ سورهی فتح