access_alarm 2020/02/25

روضه جانسوز ابا عبدالله

این گزارش رو بدم تمام؛ لشگر ده هوابرد برای قتل عام مردم الجزایر روش‌های نوین اتخاذ کرد؛ از تو خیابون و میدون جنگ و اینا سربازهای الجزایری رو می‌گرفتند؛ می‌آوردند سوار هلی کوپتر می‌کردند؛ می‌بردند بالای مدیترانه؛ می‌ریختند تو آب!

بعد دیدند بعد یه مدت روی دریای مدیترانه پر از جنازه شده؛ گفتند به پای اینا بتن ببندیم پاشون رو بتونی کنیم بعد پرتشون کنیم؛ که برن کف آب؛ اسم اینا رو گذاشتند میگوهای بیگارد.

چرا؟ چون فرمانده لشگر سوم هوابرد اسمش مارسل بیگارد بود؛ این طرح ایشون بود؛ بعد این عکس رو برید سرچ بکنید؛ سربازهای فرانسوی الجزایری‌ها رو می‌کشتند؛ سرشون رو به نیزه می‌کردند؛ همه صحبت‌ها رو کردم برای این تیکه؛ عکس‌های این تو اینترنت هست.

سرباز فرانسوی وایستاده سر بریده به نیزه زده؛ سر رو بریدند انداختند به زنجیر؛ دست گرفتند بازی می‌کنند؛ عکس‌هایش تو اینترنت پره.

 

شما از این چی می‌فهمید؟ امام حسین چهارده قرن پیش به ما گفت: سر بریده من رو نیزه دیدی بدون سرهای بریده رو نیزه زیاد خواهی دید؛ اگر این راه رو ادامه ندی.

این حرف امام حسین بود؛ گفت: غرب تربیت می‌کنه؛ یکیش میشه یزید، یکیش هم میشه مارسل بیگارد؛ جفتشون آدم یه جریان‌اند؛ تولیدی یه کارخونه‌اند؛ چرا تو فقط میگی یزید؟ یزید مال یه جاست که همینجور داره ازش تولید میشه.

تو سپاه امام حسین یه سرباز آفریقایی دارید؛ یه شهید آفریقایی دارید: (جون ابن حُوَی) مال منطقه نوبه است؛ نوبه یه جاییه بین سودان و مصر تو آفریقا است.

 

سید ابن طاووس در لهوف نقل می‌کنه: کَانَ عَبداً أسوَد برده سیاه بود جون؛ اومد به امام حسین گفت: آقا من می‌خوام برم میدان؛ به خدا ازتون جدا نمی‌شم؛ این نقطه حساسی که امام حسین رو تحریک می‌کنه؛ امام حسین رو وادار به واکنش می کنه رو می‌شناخت جون؛ ببین چی گفت به امام حسین گفت: وَأَللهِ إنَ ریحی لَمُنتِنٌ می‌دونم بوی بد میدم؛

وَ إنَ حَسَبی لَلَئیمٌ – من حسب و نسبی ندارم؛ برده زاده‌ام؛ اجدادم همه سیاه بوده‌اند؛ وَ لَونِی لَأسوَد پوستم سیاه؛ می‌دونم من ارزش ندارم پای رکاب تو کشته بشم حسین؛ یه نفس به من بزن منم بهشتی بشم حسین جان؛ حَتَّی یَختَلِطَ هَذا الدَمُ الأسوَدُ مَعَ دِمائِکُم خون سیاه منم قاطی خون شماها باید بشه وگرنه ازتون جدا نمی‌شم؛

رفت تو میدان رجز خوند؛ گفت: کفار کجایید که برده سیاه اومده دمار از روزگارتون دربیاره؛ امام حسین براش دعا کرد؛ دعای امام حسین رو ببینید: حضرت دعا کردند: أللهُمَ بَیِض وَجهَه گفت روی من سیاهه؛ خدایا روش رو سفید کن؛ گفت بوی بد میدم؛ طَیِّب ریحَ بوش رو خوش کن؛ گفت حسب و نسب ندارم؛ وَحشُرهُ مَعَ الأبرارِ الان که از دنیا رفت پدرم امیرالمؤمنین و مادرم فاطمه زهرا بیان تحویلش بگیرن.

من تو هیچ مقتلی ندیدم جون وقتی زمین خورد امام حسین رو صدا کرده باشه ولی تو همه مقاتل گفتند: لحظه آخر سر جون به بالین اباعبدالله بود؛ یعنی بدون این که صدا کنه اباعبدالله خودشون رفتند بالا سرش.

حضرت دیدند این غریبه؛ این شهید آفریقایی ما از غربت اومده کس و کار نداره؛ بذار من لحظات آخر بالا سرش باشم.

آماده‌اید بخش اصلی روضه رو بگم با هم ناله بزنیم؟

 

یه فلسفه دیگه هم داره که امام حسین بالا سر شهدا می‌رفتند؛ هر شهیدی زمین می‌خورد اباعبدالله سریع خودشون رو می‌رسوندند؛ چرا؟ چون لشگر دشمن می‌خواست زنده زنده سر از تن‌ها جدا کنه به نیزه بزنه؛ حسین جان بالا سر همه شهدا رفتی؛ نذاشتی سری رو زنده زنده جدا کنند؛ لا یَوم کَیَومَکَ یا أباعبدالله[1] فدای غربت تو؛ کسی نبود بالا سر تو بیاد.

امام زمان در زیارت ناحیه می‌فرمایند: یه وقت زینب از روی تل زینبیه نگاه می‌کرد؛ دید گودی قتلگاه شلوغ شده؛ دنبال حسین می‌گشت؛ گرد و خاک شد؛ دید خبری از حسین نیست؛ یهو بغل رو نگاه کرد؛ دید سری به نیزه بلند است… حسین…

 

1-الأمالی شیخ صدوق، ص 115؛ لهوف سید بن طاووس، ص 25

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *