هیچ فکر کردین وقتی آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میاد؛ آیا ما تسلیم هستیم؟ آیا گوش به فرمان و مطیع و فرمانبردارشون هستیم؟ یا خدایی نکرده ممکنه مسئله به صورت دیگری باشه؛ این موضوع، موضوع مهمی است؛ یک منتظر خودش رو آماده میکنه برای چنین صحنههایی؛
بریم سراغ سوره مبارکه کهف آیات شصت و پنجم به بعد این سوره که ماجرای حضرت موسی و حضرت خضر (علیهم الصلاة والسلام) رو بیان میکنه؛ این ماجرا سراسر درس و نکته است و حقیقتا مایه رشد انسان است؛
اصلا حضرت موسی به دنبال حضرت خضر رفت برای اینکه رشد پیدا بکنه؛ چند قدم بره جلوتر؛ لذا عرض کرد که: « هَل أتَّبِعُکَ عَلَی أَن تُعَلِّمَن مِمّا عُلِّمتَ رُشدا[1]» آیا اجازه میدی من محضر شما باشم؟ دنبال شما بیام؟ برای اینکه به من یاد بدی از آنچه را که به تو یاد داده شده؛ به امید اینکه رشد بکنم و پلههای کمال رو بیش از پیش طی بکنم؛
خوب ماجرا مفصله؛ همه شنیدید؛ ابتدا سوار کشتی میشن و حضرت خضر شروع میکنه به سوراخ کردن کشتی و حضرت موسی اعتراض میکنه؛ میگه مگر قرارمون این نبود که هیچی نگی تا به وقتش من علت کارام و توضیح بدم؟ حضرت موسی عذرخواهی میکنه؛
میرسن پسر بچهای رو میگیره حضرت خضر قبض روح میکنه؛ اینجا دیگه داد و فریاد حضرت موسی بلند میشه؛ دوباره میگه آقا اگه یه بار دیگه اعتراض کردم هر چی تو بگی؛
برای بار سوم میرسن به مردم شهری، روستایی، جایی، اینا گرسنهاند؛ اما مردم این روستا بخیلاند؛ هیچ پذیرایی نمیکنن؛ اینا که همین جوری دارن کنار میرن؛ دیواری در حال خراب شدنه؛ حضرت خضر اومد این دیوار و تجدید بنا میکنه؛ از نو میسازه؛ محکمش میکنه؛ حضرت موسی اینجا اعتراض میکنه؛ خوب این چه کاریه؟ اینا که هیچی به ما ندادن؛ به قول خودمون بیکاریم اومدیم حمالی میکنیم؛ دیوارشونم داری درست میکنی؛ خوب اینجا گفت: « هَذا فِراقُ بَینِی و بَینِکَ[2]» این دیگه تموم شد؛
اماعلت کارهایی که من انجام دادم؛ اون کشتی مال فقرایی بود که تنها راه امرار معاش و درآمدشون این کشتی بود؛ مامورین خلیفه ظالم و غاصب در پی این بود این کشتیها رو بگیره بدون اینکه چیزی به اونها بده؛ خوب کشتیشون گرفته میشد اینها به خاک سیاه میشِستن؛
من مامور بودم از طرف خدا این کشتی رو معیوب کنم؛ تا وقتی بیان ببینن معیوبه بگذرن؛ خوب اصل کشتی رو نداشته باشن بهتره یا کشتی رو داشته باشن معیوب باشه؟ خوب میان اینجا اصلاحش میکن؛ دوباره فردا روز از نو روزی از نو، به کارشون ادامه میدن؛ آیا این سوراخ کردن کشتی ظلم بود؟
جفا بود؟ نامردی بود؟ یا عین رحمت بود؟ ببینید ما بر اساس اونچه که میدانیم قضاوت میکنیم؛
اگر حضرت موسی میدانست آنچه را که حضرت خضر میدونست؛ دیگه هیچ وقت این اعتراض رو نمیکرد؛ دیگه این کارو ظلم نمیدید؛ رحمت میدید؛ راجع به اون پسر بچه هم همین طور که اینا در تفاسیر شما مراجعه بکنین؛ من فرصت ندارم همه رو مفصل توضیح بدم؛
تقاضا میکنم به تفسیر نمونه، تفسیر المیزان، سایر تفاسیری که هست؛ خیلی من با دید مهدویت این آیات رو دارم میبینم؛ که وقتی امام زمان میاد؛ اگر حق به تمام معنا قد علم میکنه؛ باطل هم به تمام معنا قد علم میکنه؛ و اونی که مهمه اینه که جبهه باطل، جبهه استکبار و استعمار به دغل و نیرنگ متوسل میشه؛ در مواجهه امام زمان با اینها شرایطی پیش میاد که امام پشت پرده رو به قول خودمون نمیتونه بگه؛
شما فقط باید مطیع و فرمانبردار امام زمانتون باشید؛ اگر بخواین کار امام زمان، سخن امام زمان رو با حرف خودمون و دانستهها و اطلاعات خودمون بسنجیم؛ ممکنه سرنوشتمون اینجوری بشه؛ هَذا فِراقُ بَینِی و بَینِکَ؛ لذا باید در دوره انتظار تا میتونیم بر این معرفت و باورمون بیافزاییم؛
که امام رو با تمام وجود به عنوان شاخص حق و باطل قبول داشته باشیم؛ کسی است که خدا او رو به عنوان امام و حجت و منجی برای من و شما قرار داده؛ کسی است که علم و آگاهی او به ظاهر و باطن و حقیقت همه اشیاء است؛ کسی است که جهل در او راه نداره؛ کسی است که علم تمام افراد در برابر علم او هیچه؛
این امام رو با تمام وجود باور داشته باشیم؛ کار او حرف او رو با ذهن خودمون و عقل محدود خودمون نسنجیم و در یک کلمه، او را معیار و شاخص حق و باطل قرار بدیم؛ بعد از اونکه یقین کردیم او موعود راستینه؛ اون وقت با تمام وجود فرمانبردار او باشیم تا در پرتو یاری او به اوج و قله سعادت و عزت و رستگاری دست پیدا بکنیم.
1: کهف، آیه 66
2: کهف، آیه 78