access_alarm 2019/06/11

شرایط ظهور – قسمت یازدهم

باز هم فرصتی مهیا شد تا با همدیگه از امام زمانمون از حضرت مهدی گفتگو بکنیم و چه لحظات قشنگی است لحظاتی که از امام زمان صحبت می‌کنیم و از امام زمان می‌شنویم. تو جلسات قبل راجع به شرایط ظهور با هم صحبت کردیم؛ شرط طرح و برنامه رو گفتیم تأمینش با خداست موجوده؛ وجود رهبر شرط دوم بود خدا تأمین کرده حضرت مهدی( علیه‌السلام) آماده است.

 

رو شرط سوم داشتیم با هم گفتگو می کردیم شرط سوم وجود یاران بود؛ نیروی انسانی، گفتیم هیچ حرکت اجتماعی بدون یار انجام نمی‌گیره. تمام حرکت‌های اجتماعی یار می‌خواد؛ لذا هرکسی تو دنیا می‌خواد موفق بشه چه تو راه خیر، چه تو راه شر باید یارانی داشته باشند تکی کار انجام نمی گیره. گفتیم در قیام‌های الهی منظورمون از قیام‌های الهی قیامی است که رهبران اون پیغمبران یا ائمه باشن تو این قیام‌های الهی وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم به طور پررنگ ردپای یاران دیده می‌شه هر پیغمبری موفق شد بدونید یارانی داشته تو سوره‌ آل‌عمران خدا می‌فرماید: « أعوذُ بِالله مِنَ الشّیطانِ الرّجیم، وَکَاَیِّن مِن نَبِیٍ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیّوُنَ کَثیرٌ [1]» پیغمبران یار داشتند؛ “یاران رِبّی” یعنی چی؟ توصیف می‌کنه ادامه آیه: « فَمَا وَهَنُوا لِمَا اَصَابَهُم فِی سَبیِلِ اللهِ وَ مَا ضَعُفُوا وَ مَااستَکَانُوا [2]»غرضم تفسیر آیه نیست اشاره، رد می‌شم یارانی که تو مسیر حرکت ضعیف نمی‌شدن احساس بیچارگی نمی‌کردن؛ یاران محکم.

 

پیغمبرانی موفق شدند که یار داشتند از حضرت موسی از حضرت عیسی از حضرت نبی مکرم( صلی الله علیه و علیهم السلام) براتون مثال‌هایی ذکر کردم یه چند کلمه هم از دوران ائمه براتون بگم تا خوب جا بیفته یازده امام ما داشتیم و الان در دوران امامت دوازدهمین اماممون هستیم، تو یازده امام قبلی مشکلشون چی بود؟ یکی از مشکلات اجتماعی ائمه قبلی که همتون خوب می‌دونید این بود که به اندازه کافی یار نداشتند؛ از امیرالمؤمنین شروع کنم توی نهج البلاغه این کلام حضرت رو نقل می‌کنه که حضرت با خدا درد دل داره می‌کنه «أَللّهُمَ إِنِّی أَستَعدیکَ عَلَی قُرَیشٍ وَ مَن أَعَانَهُم [3] » خدایا من از این مردم از این قبیله خودم قریش به تو گله دارم، خدایا کمکم کن.

 

« قَد أَکفَؤوا إِنائی [4]» اینا ظرف من و ریختن؛ زحمتای پیغمبرو هدر دادن حضرت صحبت می‌کنه صحبت می‌کنه بعد به اینجا می‌رسه حضرت می‌فرمایند: خدایا منِ علی حقم و گرفتند میگم حق منِ علی حقی که خدا برام قرار داده حق من و پس بدید؛ میگن: علی حق گرفتنیه می‌تونی پس بگیر؛ بیا پس بگیر! غرضم اینجا به بعده حضرت به خدا عرض می‌کنه که خدایا می‌خوام حقم و برم پس بگیرم اما با کی؟ « فَإذا لَیسَ لِی رافِدٌ وَلا ذابٌّ وَلَا مُسَاعِدٌ إلَّا أهلَ بَیتی [5] » خدایا نگاه می‌کنم جز همین اهل بیت جز خانواده خودم و چند نفر دور و بر یاری ندارم.

 

رافد، ذاب، مساعد همه یعنی یار، منِ علی یار ندارم با این سه چهار نفر حالا عدد نمی‌گن با این یاران کم که نمیشه کاری انجام بدم پس مجبورم منِ علی یک گوشه بشینم « صَبَرتُ وَ فِی العَینِ قَذیً وَ فِی الحَلقِ شَجاً [6] » صبر می‌کنم مثل کسی که خار تو چشمشه استخوان تو گلو چقدر سخته.

 

یه خاری تو چشمت نتونی دربیاری یه استخونی راه گلو رو گرفته نه میره بالا نه میاد پایین. این توصیف امیرالمؤمنین از بی یاریه، چون یار ندارم اینجوری باید یک گوشه بشینم امام حسن مجتبی( علیه‌السلام) علامه مجلسی تو بحارالانوار داستانش و گفتن؛ شاید شصت هفتاد صفحه باشه خلاصش و من تو لحظاتی براتون می‌گم؛ چرا امام حسن( علیه‌السلام) مجبور به صلح با معاویه شد؟ چون امام حسن به تعداد کافی یار خوب نداشتن؛ یک سپاه معلوم می‌کردن صبح پا می‌شدن می‌دیدن فرمانده با عده‌ای از یاران ملحق به معاویه شده؛ درد امام حسن مجتبی درد بی یاری بود.

 

از دوران امام سجاد( علیه‌السلام) براتون بگم؛ امام سجاد داشتن سفر حج می‌رفتن- این داستان رو مرحوم کلینی تو کافی آورده بابُ قِلَةِ عَدَدِ المُؤمِنین یک بابی راجع به این که مؤمنین یاران الهی تعدادشون زیاد نیست- امام سجاد داشتن سفر خونه خدا می‌رفتن یکی سر راه امام سبز شد از اونا که می خواست امام رو نصیحت کنه! امام باید ما رو نصیحت کنه نه که ما امام رو نصیحت کنیم ؛رو کرد به امام سجاد گفت که: آقا مگه قرآن نخوندی؟! که قرآن می‌فرماید: « اِنَّ اللهَ اشتَرَی مِنَ المُؤمِنیِنَ اَنفُسَهُم [7] »

خدا از مؤمنین جان‌هاشون و می‌خره کسانی که تو راه خدا می‌جنگن؛ قتال و جهاد رو رها کردید؛ چون سخته و به حج داری میری چون آسونه؟ آیه‌ای از سوره توبه رو خوندن امام سجاد فوری فرمودند: اَتِمِ الایَه، اَتِمِ الایَه، بقیشم بخون بقیشم بخون، آیه بعد چیه؟ آیه بعد اینه: « اَلتَّائِبوُنَ العَابِدوُنَ الحَامِدوُنَ [8]» سوره توبه آیات 111 و 112 مراجعه بکنید شنوندگان عزیز اونجا امام سجاد مرادشون این بود؛ فرمود: درسته که خدا می‌فرماید: مؤمنین خوبه جهاد بکنن اما آیه بعد می‌فرماید: وقتی باید جهاد بکنه که یار هم داشته باشی با کدوم یار من برم بجنگم؟ از سه امام گفتم؛ از امیرالمؤمنین، از امام حسن مجتبی از امام سجاد، درد این ائمه چی بود؟ از زبان خودشون براتون گفتم درد این ائمه این بود که به اندازه کافی یار نداشتن، درد مهدی ما هم همینه.

 

قطعه گمشده‌ای از پر پرواز کم است

یازده بار شمردیم و یکی باز کم است

این همه آب که جاریست نه اقیانوس است

عرق شرم زمین است که سرباز کم است

خدایا همه ما رو جزو یاران امام زمانمون قرار بده.

 

1 و 2 : سوره مبارکه آل عمران، آیه 146

3 و 4 و5 : نهج البلاغه، خطبه 217

6: نهج البلاغه، خطبه 3

7: سوره مبارکه توبه، آیه 111

8: سوره مبارکه توبه، آیه 112

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *