تو این میدان درگیری دنبال سازندگی باشید؛ نه اینکه منتظر باشن یه چیزی ساخته بشود بعد در یک فضای ساخته، عنایت داری چی می گم؟
شما در دوران مبارزات چجوری جوونها رو سامان میدادید؟ وارد میدان مبارزه میکردید و شیوهی مبارزه رو یادشون میدادید؟ بعد میگفتید: تو این مبارزه آرام آرام ساخته میشود یه جامعهای دیگه؛ عرضم اینه ما الان تو میدان درگیری و جنگ هستیم و برای عبور از وضعیت، نیاز به یه تلاش مضاعفی داریم که این تلاش هم حتما همراهه با درگیری است؛ یعنی شما اگه هر نظامه فکریه مستحکمی هم بدید؛ فردا یه مدل جدید غربی میاد برای شما چالش درست میکنه؛
یعنی این تلقی نباشه که ما اگه الان بعضی از امور رو از ابهام بیرون آوردیم مسئله حل میشه؛ نخیر اینجوری نیست؛ به لحظه مسئله جدید برای جوونهای شما درست میکنن.
شما باید میدان رو میدان مبارزه تعریف کنید؛ انگیزه مبارزه در جوان ایجاد کنید؛ با انگیزه مبارزه به دنبال ساخت باشید؛ این ساخت هم یک ساخته مستمر و یک مبارزه مستمره؛ یعنی اینجور نیست الان شما بتونی، مثال میزنم؛ مگر غرب خودش چیکار میکنه؟
غرب واقعا یک الگوی تمام شده میده یا دائما تو همه عرصهها داره نوآوری میکنه؟ نوآوریهاش هم بعضیهاش اصلا مقیاس و به هم میزنه؛ فرض کنید یه دفعه در طول دو دهه فضای مجازی رو طراحی میکند؛ کاری رو به جایی میرسونن که اصلا زندگی در فضای حقیقی مختل میشه دیگه؛ الان در حوزه اقتصاد، پول مجازی دارن طراحی میکنن؛ در واقع یه مدیریته بر گردش مالی؛ اگر یه دهه این ادامه پیدا کنه، تردید نکنید اصلا اختیاره پول شما در دست بانک مرکزیه شما نیست؛ یه حادثهی عظیم اقتصادی است.
گیرم شما اقتصادتون رو طراحی کردید ولی اقتصاد و در فضای امن که ما طراحی نمیکنیم؛ توی میدان درگیریه؛ دائم باید این چالش و درگیری رو رصد کنیم؛ متناسب با اقتضائاتش بسازه؛ کی باید بسازه؟ همین آدمهای وسط میدان درگیری؛ شما اگر خیال کنید یه عدهای باید بنشینند؛ یه آدمهایی برن خط مقدم؛ بله من قبول دارم تو این درگیری سطوحی داره؛ یه عدهای تو خط مقدمن، فداکاریه بیشتر باید بکنن؛ همیشه هم همینطوری بوده؛ الان هم همین طوره؛ ولی اونهایی که تو خط مقدمن نباید منتظر باشن که ما یه چیزی میسازیم کامل، بعد به جامعه میگیم بیاد دنبال سر ما؛ چنین چیزی شدنی نیست؛ شما باید یه ایدهای بزرگ بدید؛ قدرت راهبری به سمت اون ایده رو داشته باشید؛ جامعه رو پشت سر خودتون به حرکت دربیارید؛ همیشه مبارزات اینجوری بوده و به تدریج در طول مبارزه بسازید.
با فرض امضایی که نسبت به آسیب شناسی حضرت عالی دارن؛ که ما بخش عمدهاش هم همین بود که ما نتوانستیم نظام فکری جامعی رو ارائه بکنیم و بعد هم نتونستیم مبتنی بر اون نظام فکری دانش تولید بکنیم و ادبیات کاربردی تولید بکنیم؛ ولی من عرضم اینه، این چجوری تولید میشه؟ چجوری ما میتونیم این نسل رو حفظ بکنیم؟ شما یه نسل رو باید ایدئولوژی مبارزه رو بهش بدید، وارد میدان مبارزه کنید؛ درگیرش کنید و در میدان درگیری او رو بسازید و به وسیلهی خود او راه رو باز بکنید.
نیازهای اجتماعیتون رو؛ من معتقد به اینم جبهه سازی باید به این شکل اتفاق بیفته؛ یعنی ما نباید یه آدمهایی داشته باشیم فارغ از دغدغهی مبارزه نشسته باشن یه چیزی تولید بشه؛ بگن اگر تولید شد ما تبعیت میکنیم؛ اینها هیچ وقت دنبال سر شما نخواهند آمد؛ اینها دیگران دائما براشون طراحی میکنن؛ هر چی هم شما طراحی کنید دشمن یه نقشهی دیگهای باز میده دوباره اون طرف میره؛ در حالی که شما اگر انسان وسط میدان مبارزه تربیت بکنید به روز خودش و بالفعل میکنه.
نقشه دشمن عوض میشه؛ او هم نقشهاش و عوض میکنه؛ عنایت میکنید؛ اون وقت طبیعت است؛ طبیعی است؛ قبول دارم؛ یه آدمهای متفکری میخوایم؛ یه آدم پیشرویی میخوایم؛ یه آدمهای خط شکنی میخوایم که افقهای فکری رو باز بکنن برای این نسل و ذیل اون افقهای فکری که اینها باز میکنن اونا حرکت بکند؛
الان فرض کنید افرادی مثل مرحوم آیت الله حائری؛ واقعا به نظر من اینها خط شکنهای فکری بودن. این خط شکنهای فکری اینطور نیست که فکر رو به یه نتیجه و انجام قطعی میرسونن ما بشینیم اونها فکر و« فَاذهَب أَنتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إنَّا هاهُنا قاعِدُونَ [1]» این جبهه هیچ وقت پیروز نخواهد شد؛ ما یه آدمایی باید درست کنیم که مبارز باشن؛ پشت سر پیش رو حرکت بکنن؛ تو این حرکت تولید خواهد شد؛ هم آسیب شناسی خوب اتفاق میافته؛ هم طراحی خوب اتفاق میافته؛ عنایت کردین؛ اصلا جبهه سازی یعنی همین.
1: سوره مائده، آیه 24