ما گناه کردن رو دوست نداریم، والابلا بعدشم پشیمون میشیم. مشکل سر چیه؟ ارادهی ترک گناه نداریم. این وباید جلوش و بگیریم. یکی از اصول اصلی اینه که ما باید این وسط بیایم یک کار دیگه بکنیم. مشکل از یه چیز دیگه است، شیطون و نمیشه بهش بگی با من کار نداشته باش؛ اصلا امکان نداره شیطون با شما کار نداشته باشه. زمانی با تو کار نداره که تو دیگه ازش زدی جلوتر، سؤال پرسیدن؛
یکی از سؤالها این بوده که: آقا ما ماه رمضون میگیم دست شیطون بسته است، اما ماه رمضونم داره پدرمون و در مییاره که این، میگیم این به خاطر این که دیگه سرعتمون با شیطون یکی شده، برنامه نویسی کرده وارد کرده. تخم گذاشته تو دلمون، الان قلبمون به جیک جیک افتاده. یعنی شیطونم که نیست نفسه خودش اُتوران بلده کارش و، تربیت شده. ما بیایم یک کار اساسی انجام بدیم، شیطون سر جا خودش هست، گفتیم وقتی با ما دیگه کار نداره یعنی ما از اون زدیم جلوتر. ما بیایم یک کاری کنیم؛ شیطون که دستاندازی میکنه، گفتیم از ما بندوبیل آویزونه هی اینا رو چیکار میکنه؟ میگیره. بیایم چیکار کنیم؟ این بندارو باز بکنیم. محمل کار شیطان چیه؟ نفسه. ما باید رو چی کار کنیم؟
رو نفس کار کنیم. تموم میشه ماجرا و اینکه میگن جهاد اکبر مبارزه با نفسه، الکی نیست واقعا. اون جهادی که میره قتال طرف میکنه اون جهاد اصغره. جهاد اکبر واقعا مبارزه با نفسه. ما دو نوع نفسم داریم: مثبت و منفی. اصلا نگاه به نفس یک مرکبه، گفتم شما میتونی مرکب و تربیت بکنی، میتونی چیه؟ یک مرکب چموشیام باشه که ببرت این ور اون ور بزنتت. مقصر خودتی، تربیت نکردی؛ رامش نکردی. اون نفس مثبت که از فطرت نشأت میگیره و اون نفس منفی که از غریزه نشأت میگیره، شما باید ببینی که آقا؛ ما غریزه رو هم نفی نمیکنیم. غریزهام مقبوله در نگاه یک مسلمان و باید ارضا بشه درست، اما عقل حاکم باشه، به مرحلهای شما میرسی، الان روش هاش و میگم؛
به مرحلهای میرسی که نفس شما جواب نه به شیطون میده چون تحت تربیت عقل بوده، چون عقلتون اون و تربیت کرده خود نفستون به شیطون میگه برو پی کارت بابا، برو پی کارت برای ما داستان درست نکن ت ورو قرآن. اولین کاری که باید کرد چیه؟ اصل رام کردن نفس. باید این اسب رو، این سمند سرکش، این مرکب سرکش و باید چیکار کنیم؟ رامش کنیم. ببینید ما نفسمون کاملا با شرطی سازی مطابقه. این ماجرا پائولوفه دیگه. پائولوف میرفت به سگش غذا بده؛ سگ پائولوف معروفه تو روان شناسی، تو شرطی سازی؛ میرفت غذا بده بعد این نگاه کرد گفت: این سگه چرا شرشر همینجوری بزاقش میریزه؟ این فهمید، غذارو فهمیده دیگه این سگه، شرطی شده. یک بار کار دیگهای داشت غذا نمیخواست بده، برق و روشن کرد دید؛ عه، شرشر همینجور داره میریزه باز دوباره؛ گفت: این قاطی کرده نکنه میخواد خود ما رو بخوره این، چرا اینجوری شده؟
فهمید چون هر بار غذا رو میبرده برقم روشن میکرده این، اینبار به برقم شرطی شده. من این و به شما بگم نفس انسان رو میشه شرطیش کرد؛ یعنی کاملا ازش سواری گرفت. ما خیلی از بحثهای شرطی شدن همون چیزهایی است که شما بهش میگین عادت کردن. عادت میکنی با غذا نون بخوری؛ خیلیا هستن. عادت میکنن نمک حتما باید بزنن. اصلا دیدین غذارو مزه نکردهها، اول نمک میپاشه، این شرطی شده، عادت کرده. یک کلام؛ مؤمن به هیچ چیز عادت نمیکنه، پس چیکار کنیم؟
حالا بهتون میگم: از چیزای کوچیک شروع کنید؛ برای جلوگیری از گناه، ها؟ از چیزای کوچیک شروع کنید. اجازه ندین نفستون؛ همون عادت، همون خواستنه بهتون دستور بده، داری تخمه میشکنی، تخمه که میدونی وقتی میشکنی کی ولش میکنی؟ الی یوم القیامه همون تا موقعی که تموم بشه. ببین اینه: باید از چیزای کوچک تر شروع کنی. چیزایی که دوست داری، مثلا؛
داری تخمه میشکنی، نگاه کن ببین، تا این جا اومده؛ ببین؛ دیگه نمیخورم. همینم نمیشکنیها. نه این و بشکنم. بعدش تمومهها. تا اینجا، این و نمیشکنم، تا یک هفته خداحافظ تخمه. آقا داری یک بازی انجام میدی تو گوشیت. تا سه روز خداحافظ. فهمیدی چی شد؟ بعد سه روز خواستی بازی کن عیب نداره. این آروم آروم، دقت کنید نفست به یک نتیجهای میرسه. به این نتیجه میرسه زیاد باهات ور نره تو خواستن چیزی، چون نتیجش چیه؟
نتیجش تحریمه یک چیزه، نفست به این نتیجه میرسهها. کامل به این نتیجه میرسه بهت ور نره. به هیچ جا عادت نکنید حتی به ذکر نمازتون، به ذکرهای مستحبتون نه واجب. همیشه تو رکوع میگه سُبحانَ رَبی العَظیمِ وَ بِحَمده، یک هفته بگو؛ سبحانالله، سبحانالله، سبحانالله. اونجا که میشه عوض کرد نه که ذکر واجب رو.
مؤمن به هیچ چی عادت نمیکنه. اگر از همین چیزای کوچیکه، تخمه شکستن شروع کنی. آقا با غذا عادت داری آب بخوری، میگی من با غذا آب نمیخورم، تموم شد؛ عادت دارم. بخدا شدنیه، انقدرم آسونه اصلا سخت نیست، شروع کنید از همین فردا، آقا ما اصلا یه آدمیم، اصلا یک لحظه؛
می خواد بگه، مثلا یه پنج دقیقه دیگه بخوابم، پنج دقیقه واقعا هیچ چی رو کم و زیاد نمی کنه خداییش، بگو گور پدرت الان پا میشم. آروم آروم شما میبینید نفست یاد میگیره؛ جلوت واینسته، برعکس متمایله بهت؛ هواتم داره؛ چرا؟
چون دوست نداره سختی بکشه. فهمیدی چی شد؟ نفس دوست نداره سختی بکشه که؛ بهت تمایل پیدا میکنه، میگه هر چی تو بگی باشه. بهت دیگه پیشنهاد نمیده این و بخور. یک مثال بزنم تا خوب جا بیوفته: ماه رمضونی مگر قبلا عادت نداشتی مثلا از خواب بیدار میشم من حتما یک لیوان چایی رو باید بخورم. خب چی شد ماه رمضونی؟ با لگد زدی زیرش، عجب؛ حالا فهمیدی اصلا روزه چیه؟ اثر ماه رمضون چیه؟ شکستن همین عادتهاست. این خوشگلیشه که اصلا؛ اراده قوی میشه. ما گفتیم گناه کردن رو دوست نداریم، والابلا بعدشم پشیمون میشیم. مشکل سر چیه؟ ارادهی ترک گناه نداریم. برای چی؟ برا که اسبمون جفت؛ این نفسمون؛ جفتک میندازه. این و میخواد جلوش و بگیریم. اجازه ندید نفس همون خواستنه همون عادته بهتون دستور بده؛ عقل حاکم باشه.