وَلَوْعَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَأَسْمَعَهُمْ ۖ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ (1) اگر خدا خیری در ایشان سراغ داشت؛ حرف حق رو به گوش اینها میرسوند و مقتضی فیض در اینها نیست، که بخوان فیض وعنایتی؛ چون خدای متعال حکیم است، اقتضای حکمت او این است که؛ فیض او، رحمت او به کسی میرسه که مستعد باشه و زمینه و ظرفیت رو داشته باشه، اگر نه خلاف حکمته.
خب، اینها نه تنها زمینهی خیری برای شنیدن ندارند که خدا بخواد به گوششون برسونه. این از آیات عجیبهها؛ از آیاتی است که معمولا کسانی که دنبال استاد اخلاق و عرفان و فلان اینها میگردند این جوابشونه وَلَوْعَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَأَسْمَعَهُمْ کار اصلا، بله یکی از بزرگان میفرمود: که ماها همش به خدا؛ شاید این و گفتم اینجا یک بار.
همش به خدا ایراد میگیریم که چرا فیضی نمیفرستی، دری باز نمیکنی. رحمتی نمیفرستی، استادی نمیفرستی و نمیدونیم که خدا دائم داره ما رو ملامت میکنه که چرا آدم نمیشی استاد آماده است، میخوام برات بفرستم، چرا آدم نمیشی، رحمت آماده است میخوام برات بفرستم. او توقع داره، او ملامت میکنه. اینجور نیست که ما زمینه رو ایجاد کردیم و او نمیفرسته، نه.
هر وقت که بهرهای نبود لَيْسَ، إِلَّا، فقط همینه، فقط همینه که انسان مقتضی رو ایجاد نکرده. اگر مقتضی ایجاد بشه و وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا (2) قطعا هدایتهای خاصه و ویژه خواهد آمد. این خیری هم که فیهم گفته میشه یعنی ملکه شده باشه، مستقر شده باشه، حسن فاعلی ایجاد شده باشه. انسان صلاحیتی در خودش ایجاد کرده باشه، حرف اینهاست و خود اعمال صالح خیلی اثر داره در این خیریت وجودی.
چی صلاحیت باطنی میاره؟ عمل صالح. کسانی که اهل عمل صالحاند این صلاحیتها رو در خودشون ایجاد میکنند. این استعدادهارو ایجاد میکنند. نافلهی شب، زیارت، دعای عهد، اینایی که؛ بزرگان بسیار به اینها مقید بودن. وقتی صلاحیت باطنی رو آورد لَوْعَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَأَسْمَعَهُمْ میشه. اینجور نیست که کسی اهل عمل صالح و عمل خالص باشد و خدا حق رو به او نشون نده، نفهمونه. یکی رو نفرسته برای این که او را اسماع کنه. یکی رو نفرسته برای اینکه حجت رو بر او تموم کنه.
1: سورهی انفال؛ آیه 23
2: سورهی عنکبوت؛ آیه 69