روحیه جهادی داری ؟!
کیا روحیهی جهادی در بیرون دارند؟ اون مسئولین خدمتگذار کیان؟ اون عناصر فعالی که در بیرون منشا اثراند کیان؟ اوناییاند که در عرصهی نفسشون این جهاد رو داشتن، برکاتش سرریز میکنه از نفس اینها به بیرون و در بیرون منشا اثر میشه.
کیا روحیهی جهادی در بیرون دارند؟ اون مسئولین خدمتگذار کیان؟ اون عناصر فعالی که در بیرون منشا اثراند کیان؟ اوناییاند که در عرصهی نفسشون این جهاد رو داشتن، برکاتش سرریز میکنه از نفس اینها به بیرون و در بیرون منشا اثر میشه.
یه روز از زمین برگشته بوده داشته میاومده سمت امام زاده میبینه دو نفر میان میبرنش امام زاده، بالای امام زاده آیات سوره مبارکه اعراف رو نوشته بوده؛ یکی از اون ور میاد میگه: کربلایی بخون بینم اون بالا چی نوشته؟
میگه: من سواد ندارم.
میگه: باشه بخون.
میگه: آقا من سواد ندارم! نمیتونم بخونم.
میگه: حالا تو نگاه کن …
یک بار که خدمت امام بودم، از من خواستند پاکت دارویشان را بدهم.
داخل پاکت دارویی بود که باید به پایشان می مالیدند، شاید کسی باور نکند که بعد از مصرف دارو امام یک عدد دستمال کاغذی را به چهار تکه تقسیم کردند و با یک قسمت از آن چربی پایشان را پاک کردند و سه قسمت دیگر را داخل پاکت گذاشتند تا برای دفعات بعد از استفاده کنند، به امام گفتم: اگر برنامه زندگی این گونه است، پس ما همه جهنمی هستیم چون ما واقعاً این رعایتها، را به خصوص در مورد دستمال کاغذی، نمی کنیم. امام فرمودند: شما اینطور نباشید، ولی باید رعایت کنید.
آقای بهجت فرموده بودند که من صبح مجلس روضه بودم؛ مداح داشت شعر میخوند و میگفت: یا صاحب زمان، کجایی؟ آقا من دور شما بگردم؛ کجایی من دست شما رو ببوسم؛ کجایی من خدمت شما برسم؛ آقای بهجت به این استاد ما فرموده بود که من وقتی که این مداح داشت شعر میخوند، یک تلنگری برام بود، با خودم گفتم که رسول الله میفرمود: من قرآن و عترتم رو به شما میسپارم، اینها از هم جدا نمیشن، ثقلینند؛ به هم چسبیدهاند. ایشون فرمودن: یکی از این ثقلین رو از ما گرفتن؛ یکی دیگه دست ماست؛ با این ثقلی که دست ماست چه کردهایم که دنبال اون یکی ثقل میگردیم؟
امام اولا که انقلاب رو محصول یک هیجان و یک جو و اینها به حساب نمیارند و محصول روحیه انقلابی به حساب میارند؛ و یک تعریف خاصی هم از روحیه انقلابی دارند که اتفاقا دقیقا به فضای امروز ما و شرایط امروز ما تطبیق میکنه؛ من اگه اجازه بدین این کلمات حضرت امام رو بخونم.
در صحیفه حضرت امام جلد 9 صفحه 384 که مربوط به سال 58، این صحبتهای حضرت امام، خیلی کلمات زیبایی است خیلی جای گفتگو هم داره که حالا دهه فجر هم هست یاد امام و شهداء این کلمات نورانیمون میکنه ان شاءالله.
کسی که غرق در خودشه، فانی در خودشه، عبد خودشه، خودش یعنی همین موهومات و این من پایینی او، من مادیش؛ این همش دنبال اینه که نمادهایی از خودش بذاره، سلفی از خودش و چمیدونم؛ اگر کتابی نوشته، اگر جزوهای داره و اگر عکسی داره و اگر تقدیری از او کردن، مدرک دانشگاهی او، چه و چه و چه…
یا عَبَرةَ کُلِّ مُومِن که خیلی تعبیر فوق العاده ایست، ای اشک هر مومنی؛ اگر کسی مومن باشه، علامتش اینه که برای امام حسین اشک بریزه و اگر کسی برای امام حسین اشک ریخت این مومنه، این اهل نجاته؛ از باب اتصالشها، نه این که هر کاری خواستی بکن بعد برو گریه کن؛ باز بخوام تاکید بکنم، قبلا هم گفتم، بعضیها فکر میکنن دزدی، اختلاس، فلان، هر کثافت کاری، بعد میری اشک برای امام حسین میریزی، بعد درست میشه، اون اصلا اشک مومنانه نیست، چون اصلا اصل ایمان در شما حفظ نشده که بخوای اشک بریزی.
ابراهیم هادی وقتی که اون دختر عاشق هیکل و ورزیدگی ایشون شده بود، لباس مثلاً نسبتاً تنگی میپوشید و هیکلش و اندامش بیرون میافتاد، وقتی باخبر میشه، لباس گشاد میپوشه، به جای ساک ورزشی کیف درپیت دستش میگیره، این کارش مثلاً اگر لباس اون جورمیپوشید حرام بود؟
تقوا رو با چه شاخصی میشه محک زد؟ با شاخص شعائر الهی. هر چه قدر شعائر الهی برای او عظیمتر و بزرگتره، تقوای او عمیقتر و راسختره و بالاتره در مرتبه تقوا رشد کرده. برای نام اهل بیت، برای حرم اهل بیت، برای مجلس اهل بیت، برای معارف اهل بیت، چه قدر در چشم او بزرگ است.
حضرت استاد آیتالله جوادی آملی میفرمودند: که ما هیچ عالمی مثل علامه طباطبائی ندیدیم که وقتی بحارالانوار میخوند مثل قرآن بوس میکرد؛
میخوان برن کاخ سفید و حسینیه کنن؛ برو مردمت و، برو دلارت و درست بکن نمیخواد حسینیه بکنی؛ این حسینیههات و طویله نکنی؛ این حرف خیلی حرف موجهیه؛ قرآن میگه؛ این حرف یعنی خدا دروغ گفت؛ آقا مگه میشه آمریکا رو سیف زد « لِیُظهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِهِ(1) » دروغه؛ دین عالم رو میگیره، دروغه یعنی تودهی کف خیابونی خیلی بند این حرفها نیست؛ نه اینورین، نه اونوری؛ مردم نگاهشون به اون خواص دور و بره؛