خطر، جنگ فرهنگی
فهمیدی امام زمان ندارید؟! انسان مقام امامت را نفهمید!
امامها رومیکشتند این احمقها، ترس از کشته شدن تو وجود داره که تو در غیبتی.
هنوز من و تو نمیتونیم جان امام زمانمون رو حفظ کنیم.
فهمیدی امام زمان ندارید؟! انسان مقام امامت را نفهمید!
امامها رومیکشتند این احمقها، ترس از کشته شدن تو وجود داره که تو در غیبتی.
هنوز من و تو نمیتونیم جان امام زمانمون رو حفظ کنیم.
شیطون متزلزلتون میکنه؛ تصمیمهای خوبی که میگیره؛ میگه؛ نچ، نه نمیتونی؛ نه، اصلا از پسش بر نمیای؛ ببین یکی هست یه وعده فریبنده میده؛ نه میتونی؛ برو جلو؛ گولت میزنه؛ یه جا هم هست چی؟ کار درست میخوای انجام بدی؛ نه؛ تو نمیتونی؛ میخوای یه گناه و ترک کنی؛ یه گناهی که بهش عادت داشتی؛ میگی میزنمش زمین؛
هر چی از سال 2000 ما پیش رفتیم و از واقعه 11 سپتامبر به بعد ماجرای منجی گرایی تو دنیا اثری بسیار بسیار جدی تر پیدا کرده.
یه زمانی اینا منجی رو بررسی میکردند، میومدن به شما میگفتن آقا نعوذبالله؛ منجی میتواند یک حیوان باشد!
اصلا تو این ماجرای این افسانه نارنیا، این شیری که میاد منجیه، بعدها دیدن نه، منجی که انسان نباشه تو کت مردم نمیره؛ اومدن منجی انسانی معرفی کردن.
تو وایستی مرجع تقلیدت و بکشن؟! تو با این کار ظهور رو عقب انداختی چون یکی از بحثهای اصلی اینه که یکی از عوامل اصلی غیبت یَخَافُ القَتل ترس از کشته شدن امام معصوم وجود دارد. شیعه باید اثبات کنه اونقدر قدرتمند شده که جون امام زمانش و میتونه حفظ کنه؛ با کیا میتونه مانور بده؟ با همین مراجع؛ با جون ناموس شیعه مانور پایلوت یه جایی درست شه به اسم سوریه.
آقا رسولالله فرمود: من بین دو جاهیلت مبعوث میشم. بعد من دوباره جاهلیت چیه؟ برمیگرده. از کجا معلوم من امروز تو یک جاهلیتی به سر نمیبرم و خودم خبر ندارم. گناه زیاد میشه تو آخرالزمان. ظلم زیاد میشه تو آخرالزمان.
شیطون تو قرآن 20 مدل به ما حمله میکنه؛ اولین نوع حملهی این جونور وحیه؛ وسوسه مدل بعدیشه؛ وسوسه رو میشنوی یه خورده؛ حساش از وحی چیه؟ بیشتره؛ پیس پیس، از پشت این ستون احساس میکنی یه چیزی، یه پیشنهادی برمیگردی چی بود؛ اون طرف؟ اصلا حرف سین حرف رازه، حرف سره، اصلا سر خودش […]
انقلاب کردیم برای چه؟ انقلاب کردیم برای نان؟ برای برق مجانی؟ برای آب مجانی؟
مردم ایران، شما قبل از انقلاب نماز نمیخواندید؟ قبل از انقلاب روزه نمیگرفتید؟ قبل از انقلاب حج نمیرفتید؟ قبل از انقلاب مشکی در عزای اباعبدالله به تن نمیکردید؟ چرا میکردید؛ چه چیز عوض شد که تمام این کشورها با تو دشمن شدند؟ مگر آلمان خودش برای تو نیروگاه اتمی نمیساخت؟
حوزهی کار برای امام زمان منت ندارهها؛ رفتی سخنرانی کردی برای امام زمان، اذیتت کردن؛ داد و بیداد نکنیها؛ حواست باشه وَ نُرِیدُ أن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الارضِ تازه خدا منت سرت میذاره که واسه امام زمانت کار بکنی؛ نه ظاهرا توجیه نیستی؛ من هی میگم امام زمان، امام زمان، نمیگیری من چی میگم؛
بعد شیطون را هم طبقه چهارم میسوزوننش تو جهنم؛ یعنی سه طبقه هست که بدتر از این اَن؛ ما آدما عقلمون از جنها بیشتره؛ از شیاطین، شیاطین جنی عقل انسان بیشتره؛ خوب، اونا تجربه دارن چون عمر زیاد دارن؛ اصلا شیطون تا یکی مثل شما رو میبینه میگه عجب یه هزار و دویست سال پیش یه بابایی بود عین همین بود کَلِ پاش کردم؛ یادمه برای اون این کار و کردم؛ برای همینم این جواب میده؛ اخلاقش عین همونه؛ ما قراره رو این راه کارها هم کار کنیم.
من نمیگم تو کشورمون مشکل نیست، دروغ نیست، من نمیگم ما ایرانیها ایراد نداریم اما من میگم این بی انصافیه ما همه کشورمون اینجوری نشون بدیم این فاجعه است.
یک هنرمند یه چیزی رو متوجه میشه که بقیه متوجه نمیشن؛ برای یه گلی که هزاربار ما هممون دیدیم میتونه توجه ما رو یه جوری به این گل جلب بکنه که تا حالا هیچ وقت اینجوری بهش فکر نکردیم.
امام حسین اگر به شهادت رسید به خاطر اینکه عدهای از کسایی که گفته بودن آقا بیا پا حرفشون واینستادن؛ نامهها نوشتن دیگه؛ در تاریخ داریم که سه مرتبه کوفیان نامه نوشتن به امام حسین؛ دو مرتبه اول و اصلا جواب نداد حضرت؛ چون خیلی بیربط نوشته بودن؛
یکی از علما رو در خواب دیدن؛ خیلی عبارت این داستان عجیبیه؛ دیدن جاش خوبه؛ گفتن: آقا خوش به حالت ماشاالله جات هم که خوبه الحمدالله؛ ایشون گفت: نه خیلی جام بد بود؛ چرا؟ گفت: اوضام خیلی خراب بود؛ تو عذاب بودم؛ دیدم هر کاری میکنم ول نمیکنه؛ میگه متوسل شدم به حضرت زهرا؛ تو حین همون عذاب- عذاب برزخی بودهها نه جهنم تازه- گفتم یا زهرا من هیچ کاری نکردم؛ برای حسینت که گریه کردم؛ این و میدونم انجام دادم به خدا از ته دلمم گریه کردم؛ میگه یهویی این عذاب کاهش پیدا کرد؛ قطع شد.
هزار سال پیش بوده طرف میخواسته از خراسان بره امام صادق و ببینه؛ عیبی نداره شش ماه تو راه بوده با الاغ میرفته با استر، چهارپا میرفته عیبی نداره بعد شش ماه میدیده.
ما کجا باید بریم؟
چند بار زمین و بگردیم؟
از امام باقر راوی میگه پرسیدم: « وَ مَن قُتِلَ مَظلُوم» یعنی کی؟ فرمود: یعنی حسین بن علی( علیهالسلام) گفت: این آیه داره جدمون حسین و میگه: «قُتِلَ مَظلوُم» اونی که مظلوم کشته شد حسین است و حجت ما چون قیام کند در طلب انتقام خون حسین برمیآید.به راستی که آن مرد« کَانَ مَنصوُرا» او پیروز است.
یکی از اصلی ترین راهکارهای شیطان برای زمین زدن کارهای مذهبی مهدوی یک چیزی که با پوست و استخوانم درک کردم: “تفرقه” خداوند متعال بیکار بوده العیاذ بالله بیاد قرآن برای ما بیاره. “فا” در زبان عربی یعنی بلافاصله میفرماید: « وَلا تَنازَعوُا فَتَفشَلوُا، سوره انفال، آیه 46» چسبیده به هم؛ یعنی تنازعتون شروع شد؛ فلجاید فَشَل شُدید، این دیگه فرمایش خداوند متعاله.
مثالهایی من دارم از آدم هایی که بدون استاد زدن به خط و الان چپ کردن بدجور. دخترخانمی که خواستگارش رو رد کرده خانوادش تماس گرفتن، آقا ما متوجه شدیم این میگه: خواستگار اصلی من امام زمانه، پسری که پدرش رو با چاقو تیکه تیکه کرد، با این استدلال که پدر من از یاران دجاله و از دشمنان امام زمان( عج). اصلاً شیطان شما رو میکشونه به عرصه وهم، چرا؟ چون این طنابی دستش نیست عزیز من، هم استاد اخلاق عرض کردم؛ هم استاد چی؟
امکان نداره کسی تو حوزه مهدویت بتونه کار بکنه و دوام بیاره الا اینکه قبلش- یه چیزیه بهش رسیدم خدا شاهده- این نفس خودش رو رام نکرده باشه؛ اصلا امکان نداره؛ مگه میشه شما بیاید برای ظهور کسی کار کنید که میخواد ابلیس و گردن بزنه بعد ابلیس شما رو رها کنه؟ اصلا این خیال خام و باطله، منتها بخواد یک کسی بلند بشه بیاد برای کسی که داره کار امام زمانی میکنه نمیاد بهش بگه برو عرق بخور که؛ ابلیس تجربه داره؛ با تجربه است؛ میدونه این پیشنهاد روی این آدم جواب نمیده؛ یه چیزی میگه از عرق بدتر این و میزنه زمین؛ اون روزی که من و شما به قضاوت نشستیم؛
گفت: خواب دیدم مُردم و اون دنیاست؛ حساب کتاب دارن میکنن و منم با خودم گفتم عین آمار هشت سال و رفتم جنگیدم، چشم باز کردم سیزده چهارده سالم بود رفتم جبهه یعنی سن کم، اصلاً فرصت گناه کردن نداشتم یعنی اصلاً شهوتی هنوز به وجود نیومده بود، بفهمم چی چی هست نذاشت خدا گناه کنیم اصلاً میخواستیمم نمیشد. رفتیم جبهه؛ هشت سال اونجا بابامون دراومد تو جبهه، اونم که فضای جبهه چه جوری بود؟ به خدا وصل بود.
ازنشانه های آخرالزمان اینه که خدا سِره رو از ناسِره به واسطهی فتنهها و آزمایشات جدا میکنه. الان میدونی چی شد؟ اینا این وسط گیر کردن، یه عدهایشون میان به سمت اهل بیت، یه عدهایشون میان به سمت وهابیت. چرا؟ چون یا یه عدهایشون میگن اصلا حدیث غلطه. باید حلش کنیم؛ نمیشه یا این و قبول داشته باشیم هم… نمیشه که پارادوکسه، متناقضه.
نفر پنجم تاریخ که ذکر شده کثیر البُکا یا بَکاءِ در واقع آقا امام سجاد هست. سی و چهل سال اشک ریخت؛ یعنی بعد از شهادت امام حسین تا روزی که زنده بود. روایت داریم آبی و غذایی نخورد الا اینکه به اشکش آغشته شد. امام صادق فرمود: جدم علی بن الحسین هر گاه حسین بن علی را به یاد میآورد آنقدر اشک میریخت که محاسن شریفش پر از اشک میشد و بر گریه او حاضران گریه میکردند.
روزی بر پیامبر خدا وارد شدم دیدم چشمان مبارکش اشک آلود است عرض کردم ای رسول خدا آیا کسی شما را ناراحت کرده است که گریه میکنید؟ فرمود: لحظاتی جبریل نزد من آمده بود و از کشته شدن حسین در کنار شط فرات به من خبر داد و گفت: آیا میل داری مقداری از تربتش را ببویی و ببینی؟ گفتم: بلی. دستش را دراز کرد و مشتی از خاک سرزمینی که حسین در آن به شهادت میرسد را به من داد- قبل شهادت- نتوانستم تحمل کنم و جلوی اشکم را بگیرم.
قصابه، قصابیش و داره؛ تو به اندازه نیازت میری گوش میخری… عین چی؟ اربعین، دیدی یه چشمه باز کرد که بفهمی یعنی چی. به اندازه نیازت میری غذا میخوری، از قضا منتت رو میکشه؛ میگه بازم بخور، میگی نه دارم میترکم. خیلی زیباستها؛ داره همه رو برات محقق میکنه؛ خداوند متعال داره حجت و تموم میکنه، میگه دیدی شد.
امامت توی جامعه درک نشده؛ این دنیای هفت میلیاری، هزار جور گناه، هزار جور کثافت کاری برای اینکه امام زمان و نمیخوان قبول بکنن؛ میگن: ما با عقل خودمون میتونیم دنیا رو پیش ببریم. خدا میگه: ببین یا میفهمی نداری یا گذر دوران میفهموندت نداری. آدمایی که تشنه مهدی بشن؛ زیاد میشن؛ خدا میفرسته. آیت الله بهجت میفرمودند:« شما دوشنبه آدم بشین؛ خدا دوشنبه امام زمان و میفرسته.» اعمال خود را با امام زمانی کردن آن بیمه کن؛ مقولهای را دریاب که 1400 سال هیچ کس نفهمیده که به خدا قسم اگر این رو بتونیم عمومی کنیم ظهور صورت میگیره.
ماجرا میدونی کجا سخت شد؟ ای کاش همه دست و پا و سر و تن میرفت، اما حرف امام زمان رو زمین نمیافتاد. ماجرا آنجا سخت شد وعباس بن علی همانجا باب الحوائجیشی و گرفت چون بدجور ضد حال خورد، تیر به چی خورد؟ به حرف امام. افتاد، اومد بالا سرش گفت: ببرمت خیمه؟ گفت: میخوای ما رو ببری اونجا مایه آبروریزی چی بگیم؟ بگیم امام زمانمون ازمون یه آب خواست نتونستیم.
چه برهانی استوارتر و مهم تر از خود محبت، هیچ چیزی در هستی به اندازه محبت کشش نداره. حالا محبت هم یه محبت چاره سازه، هدایت کنندست، حرکت آفرینه. محبت به یه جنس مخالف نیست، اون محبتش هم از بیخ و بُن من نمیزنمش، نه! اون هم ارزشمنده. منتها که چی؟ شما وقتی میخوای بری سراغ یه دختره؛ دختر که میخواد بره سراغ یه پسر، وقتی میره اونجا بخواد توصیفی بکنه اولاً که کور میشه چرا؟
دیدم یه آهویی از اون طرف آقا امام رضا برگشت بهش یه نگاهی کرد یه اشارهای کرد آهو دَوید و اومد اینور، نشست با این آهو شروع کرد صحبت کردن؛ دست کشید روی سرش نازش کرد گفت: برو، همینجوری. گفتیم: چیکار میکنه ما دَر به دَر دنبال شکار آهوییم پیدا نمیکنیم، آهو خودش اومده دَمِ دستش نگاه کن میگه: میرفت این آهوهم دنبالش ما اصلا تعجب کردیم یه خورده ترسیدیم
روایت داریم کسی که تولی داره دوستی داره اما تبری نداره معصوم میفرماید: یه همچین کسی دروغگو است. اونچه که باعث میشه ما لعن بفرستیم بر جریاناتی، تفکراتی و افرادی و آرزوی لعنی ابدی بر اونها می کنیم بخاطر اینه که ظلم اینها اثر ابدی داشته. یکسری لعن افراد ما داریم در زیارت عاشورا این خیلی مهمه؛ چرا یکسری افراد اسم برده؟ اما ببینین کیا بودن!
فرق امام با خدا از منظر ما فقط یک چیز است؛ او خدای این اهل بیت است؛ او کسی است که بیاذن او اتفاقی در هستی نمیافتد یعنی ما وقتی میخواهیم بریم زیارت توجه کنیم که در محضر چه کسی قرار میگیریم، اصلا راز زیارت معصوم رفتن همینه خدمت معصوم رسیدن؛ بعضیها فکر میکنن؛ بدهی و بدبختی دارند جای دیگه روشون نمیشه گریه کنن؛
در روایت داریم که فردی از بنیامیه خدمت امام باقر(علیهالسلام) رسید، مثل زنِ بچه مرده گریه میکرد؛ هق هق میکرد، حضرت فرمودند: چرا گریه میکنی؟ عرضه داشت: چطور گریه نکنم وقتی کل خاندان ما لعن شده است اززبان خدا و زبان شما. حضرت فرمودند: تو از آنها نیستی؛ تو از مایی هر چند ژنتیکت از اونها باشه.