امام حسین اگر به شهادت رسید به خاطر اینکه عدهای از کسایی که گفته بودن آقا بیا پا حرفشون واینستادن؛ نامهها نوشتن دیگه؛ در تاریخ داریم که سه مرتبه کوفیان نامه نوشتن به امام حسین؛ دو مرتبه اول و اصلا جواب نداد حضرت؛ چون خیلی بیربط نوشته بودن؛
یکی از علما رو در خواب دیدن؛ خیلی عبارت این داستان عجیبیه؛ دیدن جاش خوبه؛ گفتن: آقا خوش به حالت ماشاالله جات هم که خوبه الحمدالله؛ ایشون گفت: نه خیلی جام بد بود؛ چرا؟ گفت: اوضام خیلی خراب بود؛ تو عذاب بودم؛ دیدم هر کاری میکنم ول نمیکنه؛ میگه متوسل شدم به حضرت زهرا؛ تو حین همون عذاب- عذاب برزخی بودهها نه جهنم تازه- گفتم یا زهرا من هیچ کاری نکردم؛ برای حسینت که گریه کردم؛ این و میدونم انجام دادم به خدا از ته دلمم گریه کردم؛ میگه یهویی این عذاب کاهش پیدا کرد؛ قطع شد.
هزار سال پیش بوده طرف میخواسته از خراسان بره امام صادق و ببینه؛ عیبی نداره شش ماه تو راه بوده با الاغ میرفته با استر، چهارپا میرفته عیبی نداره بعد شش ماه میدیده.
ما کجا باید بریم؟
چند بار زمین و بگردیم؟
از امام باقر راوی میگه پرسیدم: « وَ مَن قُتِلَ مَظلُوم» یعنی کی؟ فرمود: یعنی حسین بن علی( علیهالسلام) گفت: این آیه داره جدمون حسین و میگه: «قُتِلَ مَظلوُم» اونی که مظلوم کشته شد حسین است و حجت ما چون قیام کند در طلب انتقام خون حسین برمیآید.به راستی که آن مرد« کَانَ مَنصوُرا» او پیروز است.
یکی از اصلی ترین راهکارهای شیطان برای زمین زدن کارهای مذهبی مهدوی یک چیزی که با پوست و استخوانم درک کردم: “تفرقه” خداوند متعال بیکار بوده العیاذ بالله بیاد قرآن برای ما بیاره. “فا” در زبان عربی یعنی بلافاصله میفرماید: « وَلا تَنازَعوُا فَتَفشَلوُا، سوره انفال، آیه 46» چسبیده به هم؛ یعنی تنازعتون شروع شد؛ فلجاید فَشَل شُدید، این دیگه فرمایش خداوند متعاله.
مثالهایی من دارم از آدم هایی که بدون استاد زدن به خط و الان چپ کردن بدجور. دخترخانمی که خواستگارش رو رد کرده خانوادش تماس گرفتن، آقا ما متوجه شدیم این میگه: خواستگار اصلی من امام زمانه، پسری که پدرش رو با چاقو تیکه تیکه کرد، با این استدلال که پدر من از یاران دجاله و از دشمنان امام زمان( عج). اصلاً شیطان شما رو میکشونه به عرصه وهم، چرا؟ چون این طنابی دستش نیست عزیز من، هم استاد اخلاق عرض کردم؛ هم استاد چی؟
امکان نداره کسی تو حوزه مهدویت بتونه کار بکنه و دوام بیاره الا اینکه قبلش- یه چیزیه بهش رسیدم خدا شاهده- این نفس خودش رو رام نکرده باشه؛ اصلا امکان نداره؛ مگه میشه شما بیاید برای ظهور کسی کار کنید که میخواد ابلیس و گردن بزنه بعد ابلیس شما رو رها کنه؟ اصلا این خیال خام و باطله، منتها بخواد یک کسی بلند بشه بیاد برای کسی که داره کار امام زمانی میکنه نمیاد بهش بگه برو عرق بخور که؛ ابلیس تجربه داره؛ با تجربه است؛ میدونه این پیشنهاد روی این آدم جواب نمیده؛ یه چیزی میگه از عرق بدتر این و میزنه زمین؛ اون روزی که من و شما به قضاوت نشستیم؛
گفت: خواب دیدم مُردم و اون دنیاست؛ حساب کتاب دارن میکنن و منم با خودم گفتم عین آمار هشت سال و رفتم جنگیدم، چشم باز کردم سیزده چهارده سالم بود رفتم جبهه یعنی سن کم، اصلاً فرصت گناه کردن نداشتم یعنی اصلاً شهوتی هنوز به وجود نیومده بود، بفهمم چی چی هست نذاشت خدا گناه کنیم اصلاً میخواستیمم نمیشد. رفتیم جبهه؛ هشت سال اونجا بابامون دراومد تو جبهه، اونم که فضای جبهه چه جوری بود؟ به خدا وصل بود.
ازنشانه های آخرالزمان اینه که خدا سِره رو از ناسِره به واسطهی فتنهها و آزمایشات جدا میکنه. الان میدونی چی شد؟ اینا این وسط گیر کردن، یه عدهایشون میان به سمت اهل بیت، یه عدهایشون میان به سمت وهابیت. چرا؟ چون یا یه عدهایشون میگن اصلا حدیث غلطه. باید حلش کنیم؛ نمیشه یا این و قبول داشته باشیم هم… نمیشه که پارادوکسه، متناقضه.
نفر پنجم تاریخ که ذکر شده کثیر البُکا یا بَکاءِ در واقع آقا امام سجاد هست. سی و چهل سال اشک ریخت؛ یعنی بعد از شهادت امام حسین تا روزی که زنده بود. روایت داریم آبی و غذایی نخورد الا اینکه به اشکش آغشته شد. امام صادق فرمود: جدم علی بن الحسین هر گاه حسین بن علی را به یاد میآورد آنقدر اشک میریخت که محاسن شریفش پر از اشک میشد و بر گریه او حاضران گریه میکردند.