یک بار که خدمت امام بودم، از من خواستند پاکت دارویشان را بدهم.
داخل پاکت دارویی بود که باید به پایشان می مالیدند، شاید کسی باور نکند که بعد از مصرف دارو امام یک عدد دستمال کاغذی را به چهار تکه تقسیم کردند و با یک قسمت از آن چربی پایشان را پاک کردند و سه قسمت دیگر را داخل پاکت گذاشتند تا برای دفعات بعد از استفاده کنند، به امام گفتم: اگر برنامه زندگی این گونه است، پس ما همه جهنمی هستیم چون ما واقعاً این رعایتها، را به خصوص در مورد دستمال کاغذی، نمی کنیم. امام فرمودند: شما اینطور نباشید، ولی باید رعایت کنید.
آقای بهجت فرموده بودند که من صبح مجلس روضه بودم؛ مداح داشت شعر میخوند و میگفت: یا صاحب زمان، کجایی؟ آقا من دور شما بگردم؛ کجایی من دست شما رو ببوسم؛ کجایی من خدمت شما برسم؛ آقای بهجت به این استاد ما فرموده بود که من وقتی که این مداح داشت شعر میخوند، یک تلنگری برام بود، با خودم گفتم که رسول الله میفرمود: من قرآن و عترتم رو به شما میسپارم، اینها از هم جدا نمیشن، ثقلینند؛ به هم چسبیدهاند. ایشون فرمودن: یکی از این ثقلین رو از ما گرفتن؛ یکی دیگه دست ماست؛ با این ثقلی که دست ماست چه کردهایم که دنبال اون یکی ثقل میگردیم؟
وارد سرداب سامرا شد؛ تک و تنها، صدای ملکوتی امام زمانش رو شنید که حضرت دارن مناجات میکنن؛ دقت کرد ببینه مناجات امام زمان چگونه است؟
شنید حضرت دارن از شیعیان خودشون جملاتی رو بر زبان جاری میکنند که خدایا این شیعیان ما از شعاع نور ما خلق شدند؛ اللّهُم إنَ شیعَتَنَا خُلِقَت مِن شُعاعِ أَنوَارِنَا و بَقیةِ طیِنَتَنَا، شیعیان ما از شعاع نور ما ائمه خلق شدند اما قَد فَعَلوُا ذُنوُباً کَثیِرَه إِتِکَالاً عَلی حُبِنَا وَ وِلَایَتِنَا، ما اهل بیت رو هم خیلی دوست دارند؛ محبت به ما دارند؛ ولایت ما رو پذیرفتند اما گناه هم انجام میدن.
امام اولا که انقلاب رو محصول یک هیجان و یک جو و اینها به حساب نمیارند و محصول روحیه انقلابی به حساب میارند؛ و یک تعریف خاصی هم از روحیه انقلابی دارند که اتفاقا دقیقا به فضای امروز ما و شرایط امروز ما تطبیق میکنه؛ من اگه اجازه بدین این کلمات حضرت امام رو بخونم.
در صحیفه حضرت امام جلد 9 صفحه 384 که مربوط به سال 58، این صحبتهای حضرت امام، خیلی کلمات زیبایی است خیلی جای گفتگو هم داره که حالا دهه فجر هم هست یاد امام و شهداء این کلمات نورانیمون میکنه ان شاءالله.
کسی که غرق در خودشه، فانی در خودشه، عبد خودشه، خودش یعنی همین موهومات و این من پایینی او، من مادیش؛ این همش دنبال اینه که نمادهایی از خودش بذاره، سلفی از خودش و چمیدونم؛ اگر کتابی نوشته، اگر جزوهای داره و اگر عکسی داره و اگر تقدیری از او کردن، مدرک دانشگاهی او، چه و چه و چه…
هر چی از سال 2000 ما پیش رفتیم و از واقعه 11 سپتامبر به بعد ماجرای منجی گرایی تو دنیا اثری بسیار بسیار جدی تر پیدا کرده.
یه زمانی اینا منجی رو بررسی میکردند، میومدن به شما میگفتن آقا نعوذبالله؛ منجی میتواند یک حیوان باشد!
اصلا تو این ماجرای این افسانه نارنیا، این شیری که میاد منجیه، بعدها دیدن نه، منجی که انسان نباشه تو کت مردم نمیره؛ اومدن منجی انسانی معرفی کردن.
خیلی خوبه آدم حکمت پدیدهها، حکمت اتفاقهایی که تو زندگیش میافته یا حکمت حوادثی که درجهان رخ میده رو درک بکنه؛ معمولا انسان بیشتر حساس میشه وقتی بلایی نازل میشه حکمت اون بلا رو بفهمه؛ طبیعتاً اونهایی که دستی درعالم معنا دارند، بهتر میتونند این چیزها رو برای ما توضیح بدن؛ ولی هر یک از ما میتونیم با اندکی تامل و تفکر حکمتهایی رو درنظر بگیریم که به عنوان حکمتهای عامه حوادث میتونن تلقی بشن نه حکمت خاصی که حالا درکش نیاز به دست داشتنه دراخبار باطنی عالم باشه؛ این وضعیت کرونا که پیش اومده حکمتش واقعا چی بوده؟
یا عَبَرةَ کُلِّ مُومِن که خیلی تعبیر فوق العاده ایست، ای اشک هر مومنی؛ اگر کسی مومن باشه، علامتش اینه که برای امام حسین اشک بریزه و اگر کسی برای امام حسین اشک ریخت این مومنه، این اهل نجاته؛ از باب اتصالشها، نه این که هر کاری خواستی بکن بعد برو گریه کن؛ باز بخوام تاکید بکنم، قبلا هم گفتم، بعضیها فکر میکنن دزدی، اختلاس، فلان، هر کثافت کاری، بعد میری اشک برای امام حسین میریزی، بعد درست میشه، اون اصلا اشک مومنانه نیست، چون اصلا اصل ایمان در شما حفظ نشده که بخوای اشک بریزی.
ابراهیم هادی وقتی که اون دختر عاشق هیکل و ورزیدگی ایشون شده بود، لباس مثلاً نسبتاً تنگی میپوشید و هیکلش و اندامش بیرون میافتاد، وقتی باخبر میشه، لباس گشاد میپوشه، به جای ساک ورزشی کیف درپیت دستش میگیره، این کارش مثلاً اگر لباس اون جورمیپوشید حرام بود؟
تقوا رو با چه شاخصی میشه محک زد؟ با شاخص شعائر الهی. هر چه قدر شعائر الهی برای او عظیمتر و بزرگتره، تقوای او عمیقتر و راسختره و بالاتره در مرتبه تقوا رشد کرده. برای نام اهل بیت، برای حرم اهل بیت، برای مجلس اهل بیت، برای معارف اهل بیت، چه قدر در چشم او بزرگ است.
حضرت استاد آیتالله جوادی آملی میفرمودند: که ما هیچ عالمی مثل علامه طباطبائی ندیدیم که وقتی بحارالانوار میخوند مثل قرآن بوس میکرد؛