سئوال:
در بعضی از مطالب تاریخی و روایتها دربارهی اسرائیلیات مطالبی میخونیم، منظور از اسرائیلیات چیه؟
پاسخ:
اسرائیلیات جمع اسرائیلیه هست، و اسرائیلیه هم منصوب به اسرائیل، دانشمندان میگویند اسرائیل یک واژهی عبریه و واژهی مرکب هم هست، از اسر و ئیل، اسرا به عربی یعنی عبد و ئیل یعنی عبدالله، پس اگر این را ترجمه کنیم میشه عبدالله، اسرائیل لقب یعقوب بوده، جد اعلای یهودی های دنیا، و اگر به یهودیها میگن بنی اسرائیل، یعنی اینا از نسل یعقوب هستند، فرزندان یعقوب هستند، مثل اینکه بگیم بنی یعقوب. حالا چرا اینا به یعقوب نسبت داده میشوند (نوه ی ابراهیم) شاید به این دلیل بوده که جد نزدیکتر بوده، در هرصورت وقتی گفته میشه اسرائیلیات یا اسرائیلیه در اصطلاح تاریخنگاری و سیرهنویسی، یعنی روایاتی که راویان اونها یهودی هستند، از نسل یعقوب هستند، مطالب و قصهها و مضامینی که راویان یهودی یا راویان یهودیالاصل اونها رو نقل کردند.
حالا این اسرائیلیات چه تاثیری در تاریخ اسلام داره؟ عدهای از راویان یهودی یا یهودیالاصل (یعنی نو مسلمانهایی که قبلا یهودی بودند و بعد از رحلت رسولخدا تازه مسلمان شدند) و لذا میگن بیشتر راویانِ یهودی صحابی نبودند، بلکه جزو تابعین بودند، اگر هم مسلمان شدن جزو نسل دوم مسلمانها بودند.
اسرائیلیات یک سلسله قضایایی نقل کردند در قالب قصه، در قالب حدیث، که اینها هم وارد تفسیر شد و به تدریج وارد سیره و تاریخ اسلام هم شد، حالا فرصت نیست بگم چرا وارد شد…
بد نیست که همینجا بعضی از این راویان را اسم ببریم، مثلا درصدر راویان اسرائیلیات، کعبالاحبار بود، غیر از کعبالاحبار راوی دیگری داره به نام وهب بن منبّه.
خب، درباره اعتبار این روایات؟ در اصطلاح تاریخنگاری و سیرهنگاری وقتی گفته میشه اسرائیلیات، یعنی مجعول و سست و باطل (این وضعیت شامل نصرانیات هم میشه، برای اینکه یک عده از راویان مسیحیالاصل و نصرانیالاصل، مثل تمیم داری، اینا هم همون نقش یهودیالاصل ها رو انجام دادن، یک مقدارم روایاتی شبیه اونچه راویان یهودالاصل نقل کرده بودند، ایناهم نقل کردند و وارد تفسیر و تاریخ شد!) وقتی گفته میشه اسرائیلیات یعنی مجموعا مقصود مورخان سیرهنگاران اینه که، یک سلسله قصهها و مطالبی درقالب قصه و روایات که وارد تفسیر، سیره و تاریخ اسلام و عموما فرهنگ اسلامی شده، که بسیاری از اینها از اساس مجعوله یا بعضی از اینها دستکاری شده، اصلش اگر درسته، دستکاری شده و نهایت امر، به هیچ صورت قابل پذیرش نیست، و وارد تاریخ اسلام و بیش از تاریخ اسلام وارد تفسیر شده.
بنده در بعضی از مقالاتی که در بعضی از نشریات حوزوی داشتم، در دو مقاله ریشههای نفوذ اسرائیلیت در تفسیر و در تاریخ اسلام اونجا نوشتم، مثلا در نشریهی پیام روز…
حالا اینکه کسی بپرسه: “چقدر در تاریخ نگاری تاثیر داشته، آیا این اصالت تاریخ اسلام رو مخدوش نمیکنه؟ وقتی اینا وارد شدند، تکلیف ما با تاریخ اسلام چی میشه؟ و با سیره نگاری و سیره رسولخدا چی میشه؟ و تکلیف ما با تفسیر چی میشه؟”
جواب این سوال اجمالا مثبته، یعنی تاثیر داشته در تاریخ نگاری و سیره نگاری و تفسیرنگاری، ولی خوشبختانه اینجوری نیست که بیاد تفسیر رو از اعتبار بندازه و تاریخ اسلام و سیرهی نبوی رو از تاثیر بندازه، به این دلیل که راویان اسرائیلیات شناخته شده اند، چهرههای اسرائیلی شناخته شده اند، روایات کعبالاحبار مشخصه، روایات وهب ابن منبّه مشخصه، روایات تمیم داری مشخصه، چرا مشخصه؟ برای اینکه اصولا سیرهنگاری ما و تاریخنگاری مسلمان ها، تاریخ اسلام، از اول به شکل روایت بوده، به شکل حدیث بوده و زنجیرهی سندش در اول روایت مشخص بوده، کی از کی نقل کرده، اون از کی نقل کرده، اون نفر آخری میگه چنین اتفاقی افتاد مثلا… در قرون بعدی آمدند مورخان این سلسلهی سند رو قیچی کردند! ولی در تاریخهای اولیه و سیرههای اولیه، این محفوظه، مثلا تاریخ طبری سندش مشخصه، و طبری یک قضیه را با چند سند نقل میکنه، یعنی طریقش و سندش مختلف بوده، کسانی که فنی نیستند گاهی گیج میشن، میگن طبری چرا تکرار میکنه؟! جهتش اینه که اگر دقت بشه، طبری با دو سلسله راوی قضیه رو نقل میکنه، با سه سلسله راوی و سند قضیه رو نقل میکنه، و محتوای اینها متفاوته، و این کمک بسیار مهمی میکنه برای تحلیلگران تاریخاسلام، چون تاریخاسلام و سیرهی نبوی، به صورت مستند نقل میشده، و وقتی به نگارش درآمده به صورت مستند نگارش یافت، پس جاهایی که کعب الاحبار، وهب بن منبه، تمیم داری در سند قضیه هست، و حالا تعمیم میدیم، جاهایی که سیف بن عمر تمیمی در سند قضیه هست، متخصصان تاریخ اسلام و کارشناسان عالی رتبه تاریخ اسلام اینها را کنار میذارند، به تعبیر دیگه برای روشن شدن مطلب عرض میکنم، همینجور که در کتب حدیثی ما، روایات ضعیف هست، روایاتی که راویان اونها ضعیف و دروغگو بودند، یا اصلا مجعول بودند، برای ما شناخته شده نیست، اینجور احادیث رو میگن احادیث ضعیف، احادیثی که راویش مجهوله، به اونها عمل نمیکنند، در کتب روایی ما، در کتب حدیثی ما و همچنین در کتب اهل سنت، اینجور احادیث هست و این هرگز کتب حدیثی ما رو از اعتبار نمی اندازه، برای اینکه علمای اهل حدیث، با کمک علمالحدیث، درایتالحدیث، و با کمک علم رجال، اینجور احادیث رو شناسایی میکنند و به اینها بها نمیدن، بقدری علمای ما و دانشمندان ما حواسشون جمع بوده از این نظر که کل تاریخ را و مجموعهی تاریخ و سیره را (هر چند تک و توکی که اسرائیلیات وارد شده) آمدند کتابهای مستقلی به نام اسرائیلیات نوشتند، اسرائیلیات در تفسیر، اسرائیلیات در تاریخ، کشیدن بیرون و اینا رو مشخص کردند، و از بن کثیر در حوزه مورخان اسم می بریم، صاحب اون تفسیر معروف، و صاحب کتاب البدایة و النهایة که این کتاب، کتاب دوره ای بسیار مفصله، مجلدات اولش تاریخاسلام و سیره نگاری، ولی مجلدات بعدی وارد رجال میشه، یعنی زندگینامهی علما و بزرگان علم و روات برحسب تاریخ وفات اونها، مثلا ایشون میاد زندگینامهی طبری را در 310 مینویسد، برای اینکه طبری در 310 فوت کرده، ابن کثیر خوشبختانه در اول کتاب تکلیف خودش رو با اسرائیلیات روشن میکنه، بحثی مطرح میکنه راجع به اسرائیلیات، اونوقت اسرائیلیات را به چند دسته تقسیم میکنه، میگه یک تعداد از اینا مشخصه باطله که اینها رو کنار میذاریم، یک عده از اینها نهی شده ما به اینها عمل کنیم چون دقیقا مخالف قرآنه، ولی یک تعدادی از اینها مخالف قرآن نیست، چه بسا راست باشد، مشکلی ندارد به اینها عمل کنیم.
باید توجه داشته باشیم معمولا اسرائیلیات بیشتر در خلقت و آفرینش و قضایای امتهای گذشته است، یک مقدار هم در مدح دمشق و شام و ایناست که مرکز حکومت بنیامیه بوده، اینا به نفع بنیامیه آمدند جعل کردند…
برگرفته از فایل صوتی رادیو معارف، شبهات تاریخی، جلسه سوم، استاد مهدی پیشوایی