access_alarm 2016/09/15

در مورد تعدد زنان پیامبر و علتشون لطفا توضیح بدید؟

سئوال:

در مورد تعدد زنان پیامبر و علتشون لطفا توضیح بدید؟

پاسخ:

اولا اینکه تزویج زنان، به صورت ازدواج دائمی و نکاح دائم بیش از چهار زن از احکام اختصاصی پیغمبراسلام(صلی الله علیه وآله) است، همینجور که مثلا نماز شب برای رسول‌خدا واجب بود، این از احکام اختصاصیه رسول‌خداست، از نظر فقهی ثابت شده. در اینکه به هرحال تعداد این خانم‌ها و همسران چقدر بوده، مقداری مورد اختلافه، چون بعضی‌هاش مثلا در حد عقد و این‌ها هم پیش رفته بعد بنا به دلایلی به هم خورده و ازدواج صورت نگرفته، مشهوره به اینه که تو کتابا نقل شده تعدادشون نه نفربوده، همزمان نه نفر بوده.

ما در کتابمون به نام “تاریخ اسلام” که نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه‌ها چاپ کرده، متن درسی هم هست، اون‌جا در فصل خودش بحث کردیم، می‌تونن ایشون مراجعه کنن برای اطلاعات بیشتر. (تاریخ اسلام؛ مهدی پیشوایی)

 

اما اولا باید بدونیم که این ازدواج‌ها غیر از حضرت خدیجه(سلام الله علیها)، که معروفه که حضرت در 25 سالگی با حضرت خدیجه ازدواج کرد، بقیه بعد از 53 سالگی حضرت و عمدتا در مدینه رخ داد، و یا مقارن هجرت به مدینه رخ داد، بنابراین این ازدواج‌ها، هم در سنین بالای حضرت اتفاق افتاد و هم موقعی اتفاق افتاد که حضرت به شدت گرفتار بود، هر روز جنگ بود، هر روز جبهه بود، هر روز مشکل بود، دشمنان داخلی، دشمنان خارجی، بت‌پرست‌ها، یهود و امپراطوری رم، امپراطوری ایران، حضرت به شدت گرفتار بود بنابراین مساله، عادی نشون نمیده که حضرت با انگیزه‌ی معمولی با این‌ها ازدواج کرده باشه، بیشتر اون‌چه باعث شده این در تاریخ مطرح بشه، مستشرقین به این دامن زدند و برای تخریب چهره‌ی نورانی رسول‌خدا و برای خنثی کردن نفوذ اسلام، آمدن رهبر اسلام را زیر سوال بردن، که در زمان ما می‌بینیم کاریکاتور چاپ کردند و رسول‌خدا را متهم به تروریستی می‌کنند، مسلمانان را متهم به تروریسم می‌کنن، اسلام را متهم به خشونت می‌کنن.

 

از قدیم چند تا شبهه بوده، یکیش این بوده که اسلام با زور و خشونت و جنگ پیش رفته، یکی هم اینکه رسول‌خدا حرم‌سرا داشته، خواستن مثل کسری و قیصر و شاهان زمان، برای رسول‌خدا هم حرم سرا درست کنند! از این طریق رسول‌خدا را ترور شخصیتی کنند! در حالی که اگر به قضیه بیشتر دقت کنیم اصلا چنین نیست، نمی‌خوایم بگیم همه‌ی این همسرانی که رسول‌خدا بعد از حضرت خدیجه اونا رو تزویج کرد، همه ی زنان، مَصلحتی بودند، بالاخره حضرت خدیجه فوت کرد، کم و بیش زنان مرتبط به بیت رسول‌خدا در همون مکه، گاهی میامدند عرض می‌کردند، یا رسول‌الله خب خدیجه که از دنیا رفته، مرد بدون همسر نمی‌تونه زندگی کنه… بالاخره حضرت هم مثل هر مرد دیگه، مثل هر شخص دیگه، بشر بود، ایشون خودش سنت ازدواج را تاکید فرموده بود، بنابراین نمی‌خوایم بگیم همه‌ی این زن‌ها زنان مصلحتی بودن، بله ازدواج حضرت با بعضی از این‌ها ازدواج معمولی بود، ولی می‌تونیم بگیم اکثریت قریب به اتفاق این‌ها ازدواج های مصلحتی بودند، همسر به اون معنا همسر عادی نبودند، و انگیزه‌ های عادی ای که معمولا در اشخاص وجود داره در این ازدواج‌ها وجود نداشت، تحت پوشش ازدواج به نوعی اینا رو تحت تکفل و حمایت گرفته بود، اینا همسر به اون معنا نبودن، حالا من برای اینکه روشن بشه، سه چهارتاشون رو عرض می‌کنم، وضع بقیه هم معلوم میشه :

 

مثلا یکی از این همسران حضرت رسول(صلی الله علیه وآله)، زینب بنت جحش بود، اصلا به تصریح قرآن، ازدواج رسول‌خدا با زینب بنت جحش، دختر عمه‌ی رسول‌خدا به امر خدا بود، تا اینکه یک سنت جاهلی لغو بشه، هیچ انگیزه‌ی دیگه‌ای وجود نداشت، حالا در مورد همین زینب بنت جحش، مستشرقین چه بَلوایی راه انداختن؛ قضیه‌ی عشقی درست کردن! این همسرش زید بن حارثه بود، زید بن ‌حارثه جبهه بوده، رسول‌خدا در غیاب او گاهی می‌آمد به منزل او سر میزد، یک روز در خانه‌ی اون اومده بود، زینب اون طرف پرده، رسول‌خدا این طرف پرده بیرون منزل صحبت می‌کرد، از او احوال می‌پرسید، ناگهان بادی وزید پرده را کنار زد و حضرت او را دید، عاشق شد و… همین‌جور رفتن جلو و قصه بافی کردند! در حالی که اینها افسانه است، هیچ‌کدوم درست نیست.

زینب بنت جحش همین بانویی که بعدها به همسری رسول‌خدا نائل شد، دختر عمه‌ی رسول‌خدا بود، کجا؟ مکه، درمکه که حجاب نبود، آیه‌ی حجاب بعدها در مدینه نازل شد، اینا دخترعمه و پسردایی بودن بنابراین از کوچکی همدیگر و می‌شناختن، رسول‌خدا بارها او را دیده بود، این‌جوری نبود که در خانه‌ی زید بن ‌حارثه حضرت برای اولین بار جمال او را دید! رسول‌خدا بعد از نبوت تشریف برد زینب بنت جحش دختر عمه‌ی خودش را برای زید بن ‌حارثه که اصلش غلام بود ولی حالا آزاد شده بود و بزرگ شده‌ی خانه‌ی رسول‌خدا بود خواستگاری کنه، حضرت که تشریف برد به خانه‌ی زینب، این شنید رسول‌خدا برای خواستگاری اومده، خیلی خوشحال شد، چون خیال کرد رسول‌خدا برای خودش آمده، بعد که قضیه معلوم شد این خیلی پکر شد، خیلی ناراحت شد و عرض کرد یا رسول الله دست شما درد نکنه، مگه من چه کم خدمتی‌ای کردم، من چه عیب و ایرادی دارم، من یک زن قریشی هستم، اون‌وقت یک زن قریشیه شاخصه، متشخصه،‌ دارای شرافت نسب و موقعیت اجتماعی را برای یک غلام گمنام، آزادشده که پدر و مادرش معلوم نیست، شما دارین خواستگاری می‌کنین؟! رسول‌خدا تفهیم کرد که اینا مسئله‌ی جاهلیت بوده و اسلام آمده این حرفا نیست و این قضیه را مفسران در شان نزول این آیه‌ی شریفه سوره احزاب نقل می‌کنن “وقتی خدا و پیغمبر یک چیزی رو تصمیم می‌گیرن، هیچ زن و مرد مسلمانی حق انتخاب نداره”،  میگن این آیه اون موقع نازل شد چون برادر زینب هم مخالفت می‌کرد، بالاخره دید که رسول‌خدا تمایل داره، تسلیم شد و ازدواج صورت گرفت، از بده حادثه اخلاق اینا با هم نساخت، رسول‌خدا چند بار وساطت کرد و میانجی‌گری کرد، و میانجی‌گری رسول‌خدا هم در قرآن به صراحت آمده، ولی افاقه نکرد بالاخره اینا از هم جدا شدن، از هم که جدا شدن، سنت جاهلی که فرمودین این بود، زید بن‌حارثه پیش از بعثت پسرخوانده‌ی رسول‌خدا بود، دراسلام پسرخواندگی لغو شد، قرآن گفت اینارو به نام پدرانشون بخوانید، تا اون زمان میگفتن زید بن محمد(صلی الله علیه وآله)، دیگه رسول‌خدا گفت نه به نام پدرشون بگین، بگین زید بن‌حارثه.

در زمان جاهلیت وقتی شخصی پسرخوانده می‌شد، واقعا به صورت یک پسر حقیقی نگاه می‌کردن، بنابراین اگر اون پسرخوانده زنش را طلاق میداد، پدرخوانده نمی‌تونست زن مطلقه‌ی او را تزویج کنه، چرا؟ مثل اینکه عروس خودش بود، در صورتی که این غلطه، و مثل عروسش این نبود، پسرخوانده پسر حقیقی نیست. بنابراین اگر او زنش را طلاق می‌داد، زن او هم واقعا عروس این شخص نبود، قرآن برای اینکه این سنت لغو بشه و هموار بشه، چنین چیزی اگر اتفاق افتاد، زن مُطَلقه‌ی پسرخوانده‌ی قبلی را پدرخوانده بتونه تزویج کنه، شرعا هیچ مشکلی نداره، خداوند دستور داد که رسول‌خدا بعد از جدایی از زید، زینب را تزویج کنه، قرآن مجید صراحتا می‌فرماید” وقتی زید او را طلاق داد، ما او را به تو تزویج کردیم” و اصلا پیغمبر تزویج نکرد خدا تزویج کرد، خدا گفت که این زن را تزویج کنین تا این سنت لغو بشه. حالا اینجا یک نکته‌ای عرض کنم که زینب به همسر دیگر رسول‌خدا فخر می‌فروخت، می‌گفت غیر از من اسم هیچ‌کدوم از شما در قرآن نیامده، فقط من هستم که خدا قصه‌ی ازدواج مرا اینجا تعریف می‌کنه، اسمش نیامده ولی قصه‌ی ازدواج من را اینجا تعریف می‌کنه.

مثلا این یکی از ازدواج‌ها بود، پیداست که ازدواج معمولی نیست.

 

نمونه‌ی دیگه ای از ازدواج‌های مصلحتی می‌تونیم تزویج ام‌حبیبه رو یاد کنیم : ام‌حبیبه دختر ابوسفیان و خواهر معاویه‌ی معروف.

همین‌جا من عرض کنم کسانی که اطلاع نداشتن اینجا یک سوال دیگه براشون پیدا میشه که خب ابوسفیان که سال‌ها دشمن شماره یک مسلمان‌ها بود، معاویه هم همچنین، چطور رسول‌خدا دختر او و خواهر این شخص را تزویج کرد، این قصه اش از این قرار بود که در دوران اقامت در مکه، ام‌حبیبه برخلاف پدر و برادر و اقوامش که از بنی‌امیه بودن، این جزو زنانی بود که در مکه مسلمان شد، و با پسرعمه‌ی رسول‌خدا، با برادر زینب بنت جهش، عبیدالله‌ بن جهش ازدواج کرد، هجرت به حبشه پیش آمد، این دو زوج مسلمان همراه سایر مهاجرین حبشه هجرت کردن رفتن به حبشه، یعنی ام‌حبیبه از جریان خانوادگی و قبیله‌ای جدا شد، خط ایمانش جدا کرد، از جبهه‌ی قوم و خویشی کافر و بت‌پرست جداشد. رفتند اما از بد حادثه، شوهرش در حبشه چون یک کشور مسیحی بود مرتد و مسیحی شد، و در اثر افراط در مشروب‌خواری در اون‌جا از دنیا رفت. چون رسول‌خدا گزارش‌های مربوط به مهاجرین رو دریافت می‌کرد، خبر رسید که حادثه‌ی بدی اتفاق افتاده، اولا شوهر ام‌حبیبه مرتد شده و بعد هم اینکه او فوت کرده و این زن مسلمان تنها مونده اونجا! خب حالا شما فکر کنید چه کاری میشه کرد؟ بهترین کاری که در این مورد میشد چیه؟ بنابراین بهترین راه این بود که رسول‌خدا به نجاشی، پادشاه حبشه، وکالت داد در حبشه او را تزویج کردن به رسول‌خدا که به افتخار همسری رسول‌خدا نائل بشه، و این بزرگترین افتخار بود، حضرت دلگرمی داد، حمایت کرد از او.

پیداست که نمی‌تونه این ازدواج معمولی باشه. حالا اینا در حبشه بودن، کِی اینا برگردن، کِی وسایل بازگشت اینا فراهم بشه، من تا اونجایی که بررسی کردم، ظاهرا حدود یکسال بعد از این قضیه، ام‌حبیبه توانست برگرده به مدینه…

 

مورد دیگه از ازدواج‌های مصلحتی حضرت که خیلی صِحّتش روشنه، ازدواج با اُم‌سَلَمه است.

ام‌سلمه از قریش بود، شوهرش هم ابوسلمه بود، پسری داشتن به نام سلمه. اینا جزو مهاجران مکه بودن و از قبیله‌ی بنی‌مخزوم که یکی از تیره‌های قریشه. اینا هجرت کردن و ابوسلمه در جنگ احد مجروح شد و بعد از چند ماه به درجه‌ی شهادت رسید، موقعی که شهید شد، اینا چهار تا بچه داشتن، کوچکترین بچشون شیرخواره بود. ام‌سلمه خودش تعریف می‌کنه، میگه که شوهرم ابوسلمه که در اثر جراحت‌های وسیله در جنگ احد به شهادت رسید، خیلی غصه خوردم، گفتم بیا ام‌سلمه غربت در غربت، هم ما از مکه هجرت کردیم آمدیم اینجا – ما از بنی مخزوم هستیم، اما کسی از بنی مخزوم نیامده مدینه، (معلوم میشه از مهاجرین از بنی مخزوم کم بودن، کسی از اقوام و از تیره‌ی ما اینجا نبوده) – هم تنها تکیه گاهم شوهرم بود که شهید شد، با این چهار تا بچه من چی‌کار کنم؟ تاریخ میگه اون زمان سِن ام‌سلمه چهل سال بوده، دیگه دوران جوانی سپری شده بوده و چهار تا بچه‌ی قد و‌ نیم قد یتیم داشت، ایشون میگه «رسول‌خدا یک روز آمد در منزل و مسئله را مطرح کرد، عرض کردم یا رسول‌الله من دیگه پیرشدم، رسول‌خدا هم فرمود من هم پیر شده‌ام» خب پیداست که اینجا حضرت این بیوه‌ی شهید رو و این بانوی بافضیلت را دیگه محترمانه‌تر از این نبود که به افتخار همسری خود در بیاره و اینجا تحت تکفل و حمایت بگیره و همین‌جورم شد. میگه گواهشم اینه موقعی که این قضایا اتفاق افتاد، هم امر نبوت رسول‌خدا پیش رفته بود، هزاران نفر دین اسلام را پذیرفته بودن، رسول‌خدا رو خیلی دوست داشتن و برای حضرت جون می‌باختند، قدرت ظاهری رسول‌خدا بالا رفته بود، بنابراین حضرت می‌خواست از هر قبیله‌ای با هر دختری ازدواج کنه، خلاصه دو دستی تقدیم می‌کردن، با این حال وقتی حضرت تشریف می‌برن یک زنی که چهار تا یتیم به دنبال داره، آخریش هم شیرخوارست، دست و پا گیره، این نمی‌تونه ازدواج معمولی باشه.

 

بنابراین بسیاری از این ازدواج‌ها روی مصالح اجتماعی، سیاسی، برای جلب تمایل قبایله این خانم‌ها بود، چون از چیزهای مهم اینه که هر کدوم از این خانوم‌ها از یک قبیله‌ای بودن، و در عرف اون زمان داماد هر قبیله، از خودشون حساب می‌کردن، حمایت می‌کردن، بنابراین تمایل قبایل این‌ها، جلب حمایت این‌ها بسیار موثر بود و با این ملاحظات بود که بسیاری از این ازدواج‌ها رخ داد. و اما یک نکته‌ی دیگر هم عرض کنم که این را حتی در کتاب‌هایی که این قضیه را مطرح کردن و روشن کردن فلسفه‌ی تعدد همسران رسول‌خدا، حتی اون‌ها هم معترض نشدن، اون اینه که برخلاف اونچه عرض کردم غربی‌ها مانور میدن، مثلا حرم‌سرا می‌تراشن برای رسول‌خدا، من عرض می‌کنم که برعکس رسول‌خدا هیچ تمتعی و لذتی بعد از حضرت خدیجه از این زندگی زناشویی نمی‌برد و هرکس این را قبول نداره، سوره‌ی تحریم را ملاحظه کنید، اینا حسادت می‌کردن به همدیگه و بعضیاشون که اصلا سرکرده‌ی حسودها بودن، دو به هم زنی می‌کردن و خیلی آشفته می‌کردن، روزی نبود که این‌ها مسئله‌ای در داخل درست نکنن، روزی نبود که برای رسول‌خدا دردسر تازه‌ای درست نکنن، بنابراین حضرت لطف و صفایی از این نظرا نمی‌دید و خاطره‌ی شیرین زندگی زناشویی حضرت هرچه داشت، با حضرت خدیجه رفته بود، و توصیه می‌کنم کسانی هم که حتی از تفاسیر عربی نمی‌تونن استفاده کنن، می‌تونن در تفاسیر فارسی مثل تفسیر نمونه، سوره‌ی تحریم را مطالعه کنن، ببینن که حضرت بهره‌‌ ی اینچنینی هم از این زن‌ها به اون صورت که مستشرقین مطرح می‌کنن نداشت.

برگرفته از فایل صوتی رادیو معارف، شبهات تاریخی، جلسه بیستم، استاد مهدی پیشوایی

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *