access_alarm 2016/09/12

عاقبت عبیدالله بن زیاد چی شد؟ درباره مختار و ابراهیم بن مالک اشتر هم توضیح بدید.

سئوال:

عاقبت عبیدالله بن زیاد چی شد؟ درباره مختار و ابراهیم بن مالک اشتر هم توضیح بدید.

پاسخ:

عبید الله بن زیاد را شخص ابراهیم پسر مالک اشتر کشت. در سال 66 هجری در عراق و گویا در شمال عراق در کنار یک رودخانه ای بنام خادَر میجنگیدند، شجاعانه جنگیدند و تلفات سهمگینی به ارتش شام که عبیدالله بن زیاد فرماندهی می کرد وارد شد. بعد از فروکش کردن شدت جنگ، ابراهیم گفت که در کنار رودخانه من با یک نفر روبرو شدم که بوی عطر میداد (یعنی سرباز عادی نبود به نظر می رسید کسی بود برای خودش، سربازی که تو پادگان مونده فرصت نظافت نداره اینه که نمیرسه به خودش عطر بزنه بیاد میدان جنگ) میگه : من با یک شمشیر او را دو نیم کردم (گویا شمشیر را از وسط او زده بود می گویند دو نیم شده بود قدش) بطوری که دست و سرش یک طرف افتاد و پاهاش یک طرف، برید ببینید اون کیه، آمدن شناسایی کردند دیدن عبیدالله بن زیاده.

 

بعد از پیروزی بر سپاه شام، مختار، ابراهیم را استاندار و حاکم منطقه ای از مناطقی را که بدست آورده بود قرار داد.

درباره ی ابراهیم پسر مالک اشتر تا اونجا که اطلاع داریم او از نظر حمایت از امامت و اهل بیت، به پدر رفته بود و راه پدر یعنی مالک اشتر را ادامه داد. البته اطلاعات زیادی ازش نداریم، در هر صورت اجمالا عرض کنم در جریان مختار و قیامش، که خونخواهی امام حسین (سلام الله علیه) و شهدای کربلا را کرد، در واقع ابراهیم بن مالک اشتر بازوی نظامی مختار بود، بسیار موثر بود در پیروزی های اولیه ی مختار و از فرماندهان ارشد و شجاع مختار بود.

 

میدونیم که متاسفانه قیام مختار سرانجام شکست خورد و این دقیقا به دلیل مخالفت اشراف عراق و اشراف کوفه با مختار بود. مختار به موالی و غیر عرب و بردگان بها داد، نه که بها داد یعنی به اینها حقوق مساوی به حکم اسلام داد. در تاریخ اسلام سه نفر حقوقِ موالی را و مسلمانان غیر عرب را زنده کردند اولیش امیر المومنین علی (علیه الصلاة و السلام) بوده، دومیش مختار بوده سومیش عمربن عبدالعزیز خلیفه ی اموی.

 

مختار گفت که مسلمان فرق نمیکنه عرب باشه عجم باشه عراقی باشه ایرانی باشه… این به اشراف کوفه گران آمد، اینها عموماً آدمای درستی نبودند و دنبال مطامع دنیا بودند، دنبال ریاست بودند. که حداقل یک عامل مهم شکستِ مختار، اَشرافِ عراق بودند همراهی نکردند و کارشکنی کردند. در هر حال در سال 67 هجری در یک عملیات نظامی سپاه مختار شکست خورد. مختار خودش در کوفه بود، در مقرش مورد محاصره واقع شد و در یک جنگ بسیار خونین و شجاعانه که مختار کرد. سپاه عبدالله بن زبیر به فرماندهی برادرش مُصعَب بن زبیر جنگیدند و مختار بعد از جنگِ جانانه ای در حالیکه روزه دار بود کشته شد.

و این در حالی بود که ابراهیم در مقر ماموریتش که مختار او را حاکم منطقه قرار داده بود هنوز اونجا بود. خب سپاه شام را شکست داده بودند ایندفعه با یک دشمن دیگه ای روبرو بودند، دودمان زبیر که سابقه ی خوبی در رابطه با اهل بیت نداشتند – عبدالله بن زبیر هم توضیح  دادیم که یک آدمی بود که موضع خصمانه نسبت به اهل بیت داشت – وضع بسیار بدی برای ابراهیم پیش آمد و  هم مصعب او را به همکاری دعوت کرد هم عبدالمَلِک مروان خلیفه وقت اموی او را به همکاری دعوت کرد و امان داد، ابراهیم هیچ راهی نداشت می بایست یکی از اینها رو انتخاب کنه و با دوستانش مشورت کرد، بعضی ها گفتند دعوت عبدالملک را بپذیر بعضی ها گفتند دعوت مصعب بن زبیر را بپذیر، گفت اگر من فرماندهان و بزرگان شام و بزرگان بنی امیه مثل عبیدالله بن زیاد را نکشته بودم می شد با عبدالملک کنار بیایم ولی با این سوابق نمیشه یعنی خطرناکه و ممکنه انتقام اینها رو از من بگیرند ولی باز به نظر میرسه عوارض همکاری با مصعب کم باشه اینه که از روی ناچاری با مصعب همکاری کرد و در جنگهای بعد، در درگیری که بین سپاه زبیر و سپاه شام و عبدالملک مروان پیش آمد در سال 72 هجری، در اون جنگ به وسیله ی شامی ها ابراهیم بن مالک اشتر کشته شد.

 

برگرفته از فایل صوتی رادیو معارف، شبهات تاریخی، جلسه شصت و یکم، استاد مهدی پیشوایی

 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *