سئوال:
مشخصههای عصر جاهلیت چیه؟ آیا میشه گفت دوران جاهلیت با عصری که الان در آن هستیم مطابقت داره؟
پاسخ:
ابتدا باید خود جاهلیت رو معنا کنیم، بعد ویژگیهای عصر جاهلی رو بگیم، بعد اون وقت ببینیم آیا با زمان کنونی و با عصر فعلی انطباق داره یا نه؟
جاهلیت میگن مصدر جعلیه از جهل؛ جهل اون چه تو ذهن نوع ماهاهست به معنیه نادانی و بیسوادیه، ولی دراین اینجا به معنیه بی سوادی نیست! بلکه به معنیه نفهمیه!! گواه معنا اینه که ما میبینیم که در قرآن مجید و در روایات ما. در نهجالبلاغه امیرالمومنینعلی(علیه السلام) معمولا جهل در مقابل عقل به کار رفته، بنابراین اینجور نگاه کنیم جهل در اینجا نقطهی مقابل عقل و منطقه، نه نقطهی مقابل علم و سواد. در اصول کافی هم فصلی داریم به نام کتاب العقل والجهل، میبینیم اونجا تقابل بین جهل و عقله، نه جهل و علم.
بنابراین اگر زمان پیش از ظهور اسلام را، بعد از ظهور اسلام با الهام از تعلیمات قرآن عصرجاهلی خوندن مسلمانها، و مردم پیش از ظهور اسلام را مردم جاهلی نامیدند، به این معناست که اینا مردمی بودند که رفتارشون و موضعگیریاشون، تفکرشون، مطابق عقل و منطق نبوده، ملاکهاشون ملاکهای منطبق باعقل و منطق نبوده، همچنین به این دلیل که مردم اون زمان از آداب و رسوم نادرستی پیروی میکردند، صفاتی مثل کینه توزی، خود پسندی، فخرفروشی و تعصب کورکورانه داشتن، و یک خصلت مهمشون این بود که زیر بار حق نمیرفتند، و از دین الهی پیروی نمیکردند، اگر اون مردم، مردم جاهلی نامیده میشدن، و اون عصر، عصر جاهلی نامیده میشد به این دلیله. گرچه همون مردم به تعبیر قرآن مجید امی بودن، بیسواد بودن، درس نخونده بودن، ولی اگر جاهلی نامیده شدن نه به دلیل بیسوادی، بلکه به دلیل دوری از عقل و منطق بوده.
حالا ما در زمان خودمون هم میبینیم، بسیاری از افراد هستن درس نخوندهاند، اما تفکرشون منطقیه، رفتارشون منطقیه، معیاراشون معیارای منطبق با عقل و منطقه، برعکس افراد تحصیل کردهای رو میبینیم که معیارهای زندگیشون، معیارهای موضعگیریاشون، معیارهای داوریهاشون منطبق با عقل و منطق نیست. مردم اون زمان اگر مردم جاهلی نامیده شدن، اون عصر، عصر جاهلیت نامیده شد دقیقا به این دلیله.
قرآن مجید در یک آیه میفرماید “زمانی که مردم کافر در دلهاشون تعصب قرار دادند، تعصب جاهلی” مقصود قرآن از تعصب جاهلی یعنی تعصب کورکورانه، اینها تعصب قبیلهشون رو داشتن، تعصب بستگانشون رو داشتند. اگر مثلا یک قبیله با قبیلهی دیگر جنگشون میشد، که البته همینا هم سر مسائل ناچیز بود، مسئلهای مثل اینکه شتر این قبیله رفته به زمین اون قبیله، مسئله ای که جوانی از این قبیله با جوانی از اون قبیله مثلا متلکی گفته، جنگ و درگیری سر یک چیزای ناچیزی شروع میشد، و سالها طول می کشید، بعضی از جنگهای اون زمان چهل سال طول میکشید، ازیک نقطهی کوچکی شروع میشد، و خون و خونریزی و…، منطقشون این بود که خون را باید با خون شست، خب همین منطق جاهلیه منطق درستی نیست، میگفتن اونا یک نفر ازما رو کشتن تا ده نفر از اونا رو نکشیم دلمون خنک نمیشه! اینا میرفتن ده نفر از اونا رو میکشتن، اونا هم میگفتن حالا که اینا ده نفر ازما رو کشتن اگر صدنفر از اونا رو نکشیم دلمون خنک نمیشه، این یعنی منطق جاهلی، شعارشون این بود میگفتن “ما باید از برادرمون یعنی قوم و خویشمون حمایت کنیم، چه ظالم باشه و چه مظلوم” این حمیت و تعصب کور کورانه است که قرآن میگه، تعصب جاهلی.
یکی از مظاهر بسیار بارز جاهلیت در اون زمان این بود که حق و عدالت ارزش مطلق نبود، ارزش نسبی بود، میگفت حق اونیه که به نفع من تمام بشه، باطل اونیه که به ضرر من تمام بشه، حق مطلق را برای اولین بار در اون جامعه قرآن مجید آمد معرفی کرد، فرمود “ای مومنان، برپا دارندهی جدی و بسیار فعالِ حق باشید ولو به ضرر خودتون ولو به ضرر پدرمادرتون ولو به ضرر اقوام و خویشانتون” حق مطلق را اسلام آورد، ولی حق در نظر اونها ارزش مطلق نبود، ارزش نسبی بود، اصلا عدل به این مفهومی که اسلام آورد اونجا مفهومی نداشت! میگفت عدل ایجاب میکنه من از برادرم جانب داری کنم، چه ظالم باشه چه مظلوم، عدل به این معنا مفعومی نداشت، این از مظاهر بسیار بارز تفکر جاهلی در اون زمان بود.
با این تعریفی که از جاهلیت گفتیم، وقتی نگاه کنیم به امروز، میبینیم متاسفانه با وجود این همه اختراعات و اکتشافات و پیشرفتهای واقعا جالب توجهی که در صنعت به وجود آمده، عصر تمدن نامیده شده، ولی معیارها مخصوصا معیارهای بینالمللی معیارهای جاهلیه، همون قطببندیهای قبیلهای که اون زمانه، منتهی امروز به شکل مدرنتر و با تغییر شکل و صورت به صورت قطببندی نظامی شکل گرفته، به صورت قطببندی سیاسی نظم گرفته، همونجور که اون زمان اگر دو تا قبیله با هم جنگشون میشد، طرف میگفت : “من کار ندارم که سیلی اول رو کی زده، من کار ندارم کی ظالمه کی مظلوم، این چون قبیلهی منه من باید ازش دفاع کنم” امروزم میبینیم همینجوره، در قطببندیهای سیاسی همینجوره، در شورای امنیت همینجوره، دولتهایی که به ناروا حق وتو دارن اینا جانب متحدانشون رو دارن، جانب همپیمانهاشون رو دارن، جانب منافعشون رو دارن، هرجا که منافعشون اقتضا نکنه خب وتو میکنند، گاهی بوده اعتراف کردن، گاهی به اینها اعتراض شده، چرا این کارو میکنین؟! چرا فلان جا مداخله میکنین، شما که در اون سوی دنیا هستید، چرا آمدید، میگه این مغایر منافع ملی ماست! که نوع این منافع هم منافع نامشروعه. اینجور نگاه کنیم میبینیم که متاسفانه اون تعصب کور اون زمان وجود داره، اون جانبداریهای دور از منطق و ملاکهای عقلی اون زمان الانم هست.
به همین دلیله که دانشمندان و متفکران اسلامی واقعا در این مورد حرف دارند، و یکی از متفکران نامدار و نویسندگان برجستهی مصری، محمد بن قطب، درنیمه دوم قرن بیستم، کتابی نوشت به نام جاهلیت القرن الهجری، و در همون زمان هم در ایران به نام جاهلیت قرن بیستم ترجمه شد، ممکن این برای بعضیا اول باور کردنی نباشه، ولی با توجه به این ملاکها و معیارهایی که تبیین کردیم و شکافتیم، متاسفانه میبینیم همون ملاکها و همون ویژگیها و همون خصوصیات نه تنها درقرن بیستم که مرحوم سیدقطب نوشت، حالا هم که در طلیعهی قرن بیستو یکم هستیم همینجوره، الان صحبت داریم میکنیم فاجعهی مردم بی گناهِ غانا در لبنان اتفاق افتاد، شورای امنیت که به اصطلاح کعبهی آمال مردم دنیاست، انتظارمون ازش اینه که در اختلافات و کشمکش کشورها، اینا جانب مظلوم رو بگیرند، اینا حتی حاضر نشدند کشتار غانا را محکوم کنند، به تاسف خوردن کفایت کردند! این یعنی معلومه که حق و عدل مطلق وجود نداره، مثل اون زمان، حق و عدل نسبی است! هرکس جانب خودش رو داره، جانب گروهبندیهای سیاسی و نظامی و اقتصادی خودش داره!
برگرفته از فایل صوتی رادیو معارف، شبهات تاریخی، جلسه سوم، استاد مهدی پیشوایی