هیچ کس به من نگفت
که در دوران غیبت شما، وظایفی دارم از جنس عشـــــــق…
کاش بهتر می فهمیدم امام، امام است چه ظاهر چه غائب! و تو امام منی…
آه! از مخفی بودنت…
آه! از دردی که شما هیچ گاه نچشیده ای!! ای مهربان…
آه از غیبت هزار و صد و چند ساله تان… از نرسیدن دستان کوتاه من به شما.. که غریبی و اسیری چاره دارد، ولی آخر کُشد ما را…!!
مگر نه اینکه مؤمن در فراق شما قلبش میزبان غم تان است، هر چند ظاهرش شاد و پر تبسم…
ای تطمئن القلوبم.. ای آرامش.. باز آ..
باز آی که تا فرش کنم دیــــد ه به راهـت
حیف است که بر خاکـــ نهی آن کف پا را