هشام گفت: در مجمع عمومی او [عمرو بن عبید، که منکر امامت بود] در مسجد بصره، شرکت کردم و از او پرسیدم: آیا تو چشم داری؟ گوش داری؟…
گفت: چه سوالهای نسنجیده و نابخردانه ای داری! گفتم: سوالهای من همین است، شما پاسخ دهید و بگذارید من پرسشهایم را مطرح کنم. گفت: بله؛ چشم، گوش و اعضا دارم… گفتم: عقل و قلب هم داری؟ گفت: بله.
گفتم: چشم داری تا ببینی، گوش داری تا بشنوی و امور دیگرت هم با سایر اعضاء تأمین میشود، پس چه نیازی به عقل و قلب داری؟ گفت: به آنها نیاز دارم تا به رهبری، هدایت و کنترلشان، گوش و چشم و سایر اعضاء را از خطا نگه دارم.
گفتم: خدایی که برای صیانت از اشتباه اعضای بدنت قلب را آفریده، آیا برای جوامع بشر، قلب و امامی نیافریده؟ آیا هر کسی هرگونه از دین فهمید میتواند بگوید؟! آیا کسی نیست که سخن پایانی را گفته و صحیح را از ناصحیح مشخص کند؟!
الکافی، ج۱، ص۱۶۹
موجود موعود علیه السلام، ص۴۸