«چرا پنجاه سال پس از وفات پیامبر، کار کشور اسلامی به جایی رسیده باشد که همین مردم مسلمان؛ از وزیرشان، امیرشان، سردارشان، عالمشان، قاضی شان و قاری شان در کوفه و کربلا جمع بشوند و جگرگوشه همین پیغمبر را با آن وَضعِ فَجیع به خاک و خون بکشند؟!» [مقام معظم رهبری۷۵/۳/۲۰]
من از اشکی که می ریزد زِچَشم یار می ترسم
از آن روزی که اربابم شود بیمار می ترسم
همه ماندیم در جهلی شبیهِ عهدِ دقیانوس
من از خوابیدنِ منجی، درون غار می ترسم
همه گویند این جمعه بیا، اما درنگی کن
از آنکه باز، عاشورا شود تکرار می ترسم!
مراقب انتظاراتِ در این انتظارمان باشیم؛ او امیر است، نه مأمور…!