برِیر در شب عاشورا، وقتی تهدید شمر را شنید گفت: «آیا مرا از مرگ می ترسانی؟ به خدا قسم، مرگ با پسر پیامبر خدا، نزد من از زندگی با شما عزیزتر است.» / یاران امام مهدی نیز با چنین روحیه ای آرزو دارند “در راه خدا” به شهادت برسند: «وَ یَتَمَنَّونَ أن یُقتَلوا فی سَبیلِ اللّه»
ابوثمامه، کثیر بن عبدالله – پیغام رسانٍ عمرسعد – را که با اسلحه اش به سوی خیام امام حسین علیه السلام آمده بود، به خیمه ی حضرت راه نداد و آنقدر استقامت کرد تا کثیر بن عبدالله به سوی لشگر عبیدالله برگشت و فرد دیگری بدون اسلحه برای رساندن پیغام به سوی خیمه های امام فرستادند. / این عشق در یاران حضرت مهدی نیز وجود دارد؛ چنانکه در وصف ایشان گفته اند: «در میدان رزم، گِرد وجودش می چرخند و با جان، حفاظتش می کنند.»
دو برادر در کربلا بودند به نام عَمرو بن قرضه و علی بن قرضه. عَمرو هنگام نماز ظهر، سپر امام گشت و به شهادت رسید و برادرش در لشگر عبیدالله بن زیاد به شقاوت! [یا] فرزندِ محمدبن بشیر در کربلا اسیر شد، امام بیعتش را از او برداشت تا به یاری پسرش برود، اما محمّد گفت: «درّندگان در حالی که زنده ام، مرا بدرّند، اگر تو را تنها بگذارم» / انتظارِ مهدی باوران و مهدی یاوران نیز هنگام ظهور چنین است که در زیارت جامعه کبیره می خوانیم: «بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي»؛ پدرم به فدایت مهدی جان، مادرم، خودم و خانواده ام به فدایت…
(مقتل خوارزمی، ج۱، ص۲۵۱)
(مستدرکُ الوسائل، ج۱۱، ص۱۱۴)
(بحار الانوار، ح۴۵، ص۲۹)
(بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۹۴)
(فرات تا فرات، ج۱، ص۶۱)
نترسیدن از مرگ یعنی؛ خلع سلاح کردن دشمن