امام صادق علیه السلام فرمودند: مردم در قبال ما سه گروهند: بعضی ما را دوست دارند و منتظر قائم ما هستند تا به منافع دنیوی آن برسند. اینان سخن ما را حفظ و روایت می کنند ولی به دستورات ما عمل نمی کنند! اینان اهل دوزخ هستند و خداوند آنها را به جهنم خواهد فرستاد. گروه دوم نیز ما را دوست دارند، سخن ما را می شنوند و [ظاهرا] در عمل به سخنان ما هم کوتاهی نمی کنند اما هدفشان رسیدن به دنیا و دَریدن مردمان است!
میان امام حسین و حضرت مهدی (علیهماالسلام) علاوه بر صفات و ویژگیهای مشترکی چون «عصمت، علم، مهربانی، شجاعت، حکمت…» پیوندها و شباهت های دیگری هم وجود دارد که قابل تامل است!
القابی چون «غَریب»، «طَرید؛ طرد شده» و «شَرید؛ آواره» که به هر دوی این بزرگواران، نسبت داده شده از جمله ی این شباهت هاست. اینکه در اعمال شب نیمه ی شعبان – که شب میلاد حضرت مهدی است – زیارت امام حسین وارد شده، نکند به این جهت باشد که بخواهد به «مردم عصر غیبت» توجه دهد که حسین علیه السلام امامِ کسانی بود که او را به «العَجَل» خواندند، اما در آخر، او را تنها گذاشته و غریبانه به شهادت رساندند! مبادا منتظرین چنین کنند!
وقتی حضرت ابراهیم از امتحان قربانی فرزند، سربلند بیرون آمد و خداوند قوچی را فرستاد تا در عَوَض اسماعیل ذبح کند، به درگاه خدا عرض کرد: «خدایا من در کجای این امتحان کوتاهی کردم که موفق نشدم فرزندم را قربانی کنم تا به اعظم مصیبت ها برسم؟» خداوند در جوابش فرمود: ابراهیم! آیا خود را بیشتر دوست داری یا پیامبر آخرالزمان را؟ ابراهیم گفت: «پیامبر آخرالزمان» خداوند فرمود: فرزند خود را بیشتر دوست داری یا فرزند پیغمبر آخرالزمان را؟
اصحاب خاص حضرت مهدی به دلیل آمادگیِ شان، به محض شنیدن ندای حضرت، همگی در مکه جمع می شوند. آنان به گونه ای آماده اند که اگر آب دستشان باشد، زمین گذاشته و به یاری امام می شتابند.
یادش بخیر.. مسلم بن عوسجه را می گویم؛ به سوی حمام بود که حبیب بن مظاهر با او روبرو شد. هنگامی که در جریان وضعیت امام زمانش قرار گرفت حتی به خانه برنگشت و هر دو به طرف کربلا رفتند.
نهضت نینوا، نهال و بذری بود که در عاشورا کاشته شد تا در گذر زمان، رشد کند و در عصر ظهور به ثمر بنشیند. به چند نمونه از پیوندهای عاشورا و انقلاب حضرت مهدی (عجل الله فرجه) توجه بفرمایید:
۱- مهدی، منتقم حسین
امام حسین به فرزندش امام سجاد فرمود: فرزندم! به خدا قسم، خونِ من از جوشش نخواهد ایستاد تا آن که خداوند مهدی علیه السلام را بر انگیزد و انتقام خون مرا بگیرد. (معجم الاحادیث الامام مهدی، ج۳، ص۱۸۲)
کسی که نتوانسته از دلبستگی هایش رها شود:
یا هرگز توفیق همراهی با ولیّ خدا را پیدا نخواهد کرد یا هرچند توفیق همراهی پیدا کند نخواهد توانست تا انتهای مسیر “هم قدم او” باشد و سرانجام، جایی، راهش از راهِ ولیّ خدا جُدا خواهد شد!
یکی از بزرگ ترین درسهای سوره یوسف «چگونگیِ برخوردِ حضرت یعقوب با مساله ی غیبت ولیّ خداست!» او همیشه در حال گریه بود، در حالی که در مقام عصمت قرار داشت و می بایست هر کارَش “یاد خدا” باشد. پس اگر گریه بر یوسف، جزئی از سلوک ایشان به سوی خدا محسوب نمی شد، دیگر ایشان آنطور گریه نمی کرد! مگر نه اینکه انبیاء حتی از کارهای مباح هم پرهیز می کردند.
نقل شده بعد از بازگشت حضرت یوسف به کنعان، حضرت یعقوب با اصرار از او خواست که واقعه را تعریف کند، یوسف نیز داستان را تعریف کرد تا به جایی رسید که “برادران لباسش را کندند و او را در چاه انداختند” در این هنگام حضرت یعقوب از هوش رفت!! (برگرفته از فرات تا فرات، ج۱، ص۲۸)
شکی نیست که جریان حضرت یوسف و امام حسین علیهما السلام با هم قابل مقایسه نیستند اما حضرت یعقوب در اوج قدرتِ روحی نتوانست آن بَلای یوسف را تحمل کند! به راستی کدام یک از ما به جهت مصائب حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام از هوش رفته ایم؟! می گفت:
آتش بگیر تا که ببینی چه می کشم
احساس سوختن به تماشا نمی شود!
مصیبت و بلا، رشته ی تعقلات به غیر خدا را قطع می کند، ناخالصی ها را از بین می برد و انسان را از فتنه ی نفس و گرفتاری به آن نجات میدهد.
حضرت یعقوب ۲۰ یا به نقلی ۴۰ سال به دردِ فراق یوسف مبتلا شد؟ بی شک خدا نمی خواهد انسانِ مؤمن را اذیت کند، بلکه قصد دارد او را به وسیله ی بلا، مخلص کند تا قلبش فقط متوجه خدا باشد؛ بلا بهترین نردبان سلوک است.
دو برادر در کربلا بودند به نام عَمرو بن قرضه و علی بن قرضه. عَمرو هنگام نماز ظهر، سپر امام گشت و به شهادت رسید و برادرش در لشگر عبیدالله بن زیاد به شقاوت! [یا] فرزندِ محمدبن بشیر در کربلا اسیر شد، امام بیعتش را از او برداشت تا به یاری پسرش برود، اما محمّد گفت: «درّندگان در حالی که زنده ام، مرا بدرّند، اگر تو را تنها بگذارم» / انتظارِ مهدی باوران و مهدی یاوران نیز هنگام ظهور چنین است که در زیارت جامعه کبیره می خوانیم: «بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي»؛ پدرم به فدایت مهدی جان، مادرم، خودم و خانواده ام به فدایت…