روز عاشورا بود و موج عزاداران – از هر سو – به طرف کربلا در حرکت بود، علامه بَحرالعلوم به همراه گروهی از طلبه ها به استقبال عزاداران می رفتند..
به محلّه طُویریج رسیدند (که دسته ی سینه زنی و سبک سینه زنی شان مشهور است) وقتی سیدبحرالعلوم به آنها رسید ناگهان – با آن کهولتِ سن و موقعیت اجتماعی و علمی – لباس خود را به کناری گذاشت و در صفِ سینه زنان با شورِ وصف ناپذیری به سینه زدن پرداخت! پس از پایان مراسم، یکی از خواص از ایشان پرسید: چه شد که شما یکدفعه چنان دچار احساسات پاک و خالصانه شدید؟! علامه فرمود:
با اینکه امام حسین علیه السلام در شب عاشورا درباره یارانش فرمود: «من یارانی برتر و بهتر از یاران خود نمی شناسم» و بعضی بزرگان معتقدند یاران امام حسین بهتر از یاران تمام پیامبران، و حتی بهتر از یاران رسول خدا در جنگ بدر و یاران حضرت امیرالمؤمنین بوده اند، اما جایگاه یاران حضرت مهدی (ارواحنافداه) جایگاه ویژه ای است که آنان را سرآمدِ جهانیان کرده؛ حتی می توان ادعا کرد از یاران امام حسین علیه السلام برتر و بالاترند.
سعد بن عبدالله میگه: با احمد بن إسحاق خدمت امام عسگری علیه السلام رسیدیم. سئوالاتی داشتم، امام فرمودند: از نورِ چشمم بپرس [و به حضرت مهدی اشاره نمودند]. پس از چند سئوال، پرسیدم: مُراد از تأویلِ «کهیعص» – که در قرآن آمده – چیست؟
حضرت مهدی علیه السلام فرمودند: «کاف» اسمِ کربلا و «هاء» اشاره به هلاکت، «یاء» یزید است که بر حسین ظلم نمود، «عین» عطش حسین و یاران عزیز اوست، و «صاد» اشاره به صبر آن حضرت است در مقابل مصائب…
در کتاب «مصباح المتهجد» و «مفاتیح الجنان» نَقل شده که امام باقر علیه السلام فرمودند: یکدیگر را در روز عاشورا اینگونه تعزیت دهید:
خداوند اجر ما و شما را در مصیبت حسین علیه السلام بزرگ گرداند، و ما و شما را از کسانی قرار دهد که به همراه ولیّ اش “امام مهدی از آل محمد علیهم السلام” طلب خونِ آن حضرت کرده؛ به خون خواهی او برخیزیم.
به کاروان امام حسین، کسانی پیوستند که امید پیوستن شان نبود؛ همچون زهیر و حرّ ؛ زهیر : عثمانی بود و در صفین علیه حضرت علی علیه السلام شمشیر زده بود، و حرّ : فرمانده سپاه عمر سعد بود. از آن طرف هم کسانی به بهانه های متعددی به امام ملحق نشدند همچون ابوبکر بن عبدالرحمان، عبدالله بن عمر، حَرثمه، طِرِمّاح، یا حدود ۱۰۰۰ نفری که اگرچه پیوستند اما [مانند رفیق نیمه راه] یاری و همراهی شان تا شب عاشورا بیشتر نکشید!
امام حسین علیه السلام، با شهادت خود، باعث رسوایی و در نتیجه نابودی دولت بنی امیه شد. امام مهدی علیه السلام نیز با ظهور خود، باعث رسوایی تمام دولت های مستکبر، خواهد شد.
در دعای ندبه می خوانیم: «کجاست دَرهَم شکننده ی شوکت متجاوزان؟ کجاست ویران کننده بناهای شرک و نفاق؟ کجاست نابود کننده ی اهل نادرستی و طغیان؟»
مرحوم حاج شیخ مُلاسلطان علی تبریزی – که از عابدان و زاهدان بوده – می گوید در عالم رؤیا خدمت امام زمان علیه السلام رسیدم.
عرض کردم: آیا این که فرمودید «صبح و شب برای تو گریه می کنم و به جای اشک خون می گریم…» صحیح است؟ حضرت فرمودند: آری، صحیح است.
پرسیدم: کدام مصیبت است که به جای اشک، خون گریه می کردید! آیا مصیبت علی اکبر است؟ حضرت فرمودند: اگر علی اکبر هم بود در این مصیبت خون می گریست! عرض کردم: آیا مصیبت حضرت عباس است؟ ایشان فرمودند: اگر عباس هم بود در این مصیبت خون می گریست!
واشنگتن ایرونیک (مُورّخ آمریکایی) می نویسد: «برای حسین ممکن بود که زندگی خود را با تسلیم شدن به اراده ی یزید، نجات بخشد؛ ولی مسئولیت پیشوایی و رهبری اسلام، اجازه نمی داد که او یزید را به عنوان خلافت بشناسد…
در زیر آفتابِ سوزانِ سرزمینِ خشک و در روی ریگهای تفتیده عربستان، روح حسین فناناپذیر برپاست. ای پهلوان، ای نمونه ی شجاعت و ای شهسوار من؛ ای حسین!»
امام باقر فرمودند: «امام قائم قیام می کند… و در راه اجرای برنامه ی الهی از ملامتِ ملامت گری بیم [و ترسی] ندارد.»
“حموینی” (از محدثین معروف اهل سنت) میگه: وارد مسجد رسول الله شدم، دیدم حسین در حال سجده است؛ صورتش را روی خاک قرار داده و می فرماید: «آیا برای گرزهای آهنین، پیکر مرا آفریدی؟ آیا برای آشامیدن آبهای گرم جهنم دستگاه گوارش مرا خلق کردی؟ خدایا اگر در روز قیامت درباره ام از من بپرسی، من هم از تو درباره بزرگواری و کرمت سئوال خواهم کرد…»
عباس بن علی: جوانی بسیار رشید، علمدار و پرچمدار امام حسین علیه السلام، که به نوشته ی “ابن فندق” ایشان هنگام شهادت ۳۴سال داشت.
علی بن الحسین: مشهور به علی اکبر [که اوائلِ خلافتِ عثمان، متولد شد] او شبیه ترین فرد به رسولِ خدا بود. در روز عاشورا از پدرش اجازه میدان گرفت و رفت… عده ای از مُورّخان سن مبارک ایشان را هنگام شهادت ۱۸ و برخی ۲۹سال می دانند.