access_alarm 1394/08/15

مجموعه اشعار با موضوع جمعه

کدام جمعه؟

کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد

سوار صاعقه پا در رکاب خواهد شد

کدام جمعه ز تأثیر تابش خورشید

دلی که یخ زده از غصه آب خواهد شد

کدام جمعه ز عطر بهشتی گل یاس

بهار غرق شمیم گلاب خواهد شد

کدام جمعه بگو یا محول الأحوال

در آسمان و زمین انقلاب خواهد شد

جمال روشن آن ماه پشت پردۀ غیب

کدام جمعه برون از حجاب خواهد شد

هزار جمعۀ چشم انتظار در راه است

کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد

**********************

ز فیض ظهورت…

حدیث ناب تو فصل الخطاب خواهد شد

و حرف حرف کلامت کتاب خواهد شد

اگر تو جلوه کنی نور ناب می ماند

شبانه روز دگر آفتاب خواهد شد

اگر تو خنده کنی روزگار می خندد

و گرنه شادی عالم خواب خواهد شد

حیات را چه کند بی تو خضر زندگی اش

جدا ز فیض ظهورت سراب خواهد شد

بخوان تو آیه ادعونی استجب که دعا

بر آستان لبت مستحاب خواهد شد

تمام خانه پر از آفتاب خواهد شد

دوباره برف و یخ کوچه آب خواهد شد

شکوفه ها به چمن دسته دسته خواهند رست

زمین پر از گل و عطر گلاب خواهد شد

گل محمدی ار بشکفد به طرف چمن

دهان دوباره پر از شعر ناب خواهد شد

دلا دعای فرج را بخوان که می دانم

دعای زنده دلان مستجاب خواهد شد

کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد

سوار صاعقه پا در رکاب خواهد شد

******************

روضه و غروب جمعه

شهاب من شب بارانی مرا دریاب

بیا و بی سر و سامانی مرا دریاب

غروب جمعه رسید ای عزیز روضه بخوان

دوباره گریۀ طوفانی مرا دریاب

نبود قسمت ما کربلا سری بزنیم

حرم ندیده پریشانی مرا دریاب

شبی به کنج عزاخانه خانه ات آباد

مرا دعا کن و ویرانی مرا دریاب

قسم به شال عزایت به حق حقت برگرد

میان روضه پریشانی مرا دریاب

*****************

صبح جمعه

گر قسمتم شود که تماشا کنم تو را

ای نور دیده جان و دل إهدا کنم تو را

این دیده نیست قابل دیدار روی تو

چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را

تو در میان و من در تفکرم

کاندر کجا برآیم و پیدا کنم تو را

یابن الحسن اگر چه نهانی ز چشم من

در عالم خیال هویدا کنم تو را

هر صبح جمعه ندبه کنان در دعای صبح

از کردگار خویش تمنا کنم تو را

******************

پایان هفته

دستم چرا به گوشه دامان نمی رسد

پایم چرا به خیمه جانان نمی رسد

در طول عمر درد زیادی چشیده ایم

دردی به تلخی غم هجران نمی رسد

ناز طبیب درد دلم را زیاد کرد

این گونه شد که نسخه درمان نمی رسد

هر صبح جمعه ندبه کنان ناله می زنم

آتش به گردن این دل سوزان نمی رسد

پایان هفته تازه شروع غم من است

این زلف پیچ خورده به سامان نمی رسد

شیطان…هوی…هوس…دل…آلوده…آه آه

آیا کسی به داد جوانان نمی رسد

با این همه معاصی و غفلت عجیب نیست

یوسف اگر به وادی کنعان نمی رسد

در قعر چاه نفس بداندیشان گم شدیم

پیغام من به سوی تو آسان نمی رسد

گرد و غبار آینه هم بی دلیل نیست

طوفان نفس بی تو به پایان نمی رسد

تخریب گنبد و حرم و نبش قبرها

کا رقبیحی ست به اذهان نمی رسد

********************

متب ترانا و نراک

از غم رخسار تو پریشونو بی قرارم

بدم ولی خوب میدونی از ته دل دست دارم

مسافر خسته کجا، نهاده ای سر روی خاک؟

بازم میگم با دلی خون، متبی ترانا و نراک

می باره اشکم دوباره، برای غربت تو

پس کی ببینم آقاجون، ظهور دولت تو

خواب میدیدم که از سفر، دلبر دلربا میاد

من نمیگم دلم میگه، وارث انبیا میاد

*****************

هزار مرتبه شستم، دهان به مشک و گلاب

هنوز بردن نام تو بی ادبی ست…

******************

دیر شد بیا

سالار وقت آمدنت دیر شد بیا

این دل در انتظار فرج پیر شد بیا

این جمعه هم گذشت و لیکن نیامدی

آیات غربتم همه تفسیر شد بیا

دیدم در خواب آمدی از جاده های دور

گفتا دلم که خواب تو تعبیر شد بیا

در دفترم به یاد تو نرگس کشیده ام

نرگس هم از فراق تو دلگیر شد بیا

********************

راه طولانی ابروی تو طی خواهد شد

شب ظلمانی گیسوی تو طی خواهد شد

همۀ مسئله ها قابل حلند بدان

راه لب های منو و روی تو طی خواهد شد

**********************

بسته است!

دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است

هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است

کی عید می رسد که تکانی دهم به خویش

هر گوشه از اتاق دلم تار بسته است

شب ها به دور شمع کسی چرخ میخورد

پروانه ای که دل به دل یار بسته است

از تو همیشه حرف زدن کار مشکلی ست

در می زنیم و خانۀ گفتار بسته است

باید به دست شعر نمی دادم عشق را

حتی زبان ساده اشعار بسته است

وقتی غروب جمعه رسد بی تو آفتاب

انگار بر گلوی خودش دار بسته است

می ترسم آخرش تو نیایی و پر کنند

در شهر عاشقی ز جهان بار بسته است

مرحومه نجمه زارع

*****************

برگرد…

ای مقصد شعرهای بارانی من

مقصود ترانه های طوفانی من

چندیست دلم گرغته از دوری تو

برگرد عزیز! ماه کنعانی من

ای پاک و نجیب مثل باران برگرد

ای روشنی کلبۀ احزان برگرد

یعقوب امیدش همه پیراهن توست

ای یوسف گمگشتۀ کنعان برگرد

دلها کدرند و جانمان چرکین است

بی عشق تو حال و روزمان غمگین است

عمری ست به انتظار محکوم شدیم

برگرد اگر چه جرممان سنگین است

تا کی به ضریح جمعه ها زل بزنیم

با ندبه به طاق آسمان پل بزنیم

گفتند که از سمت خدا می آیی

با قافلۀ فرشته ها می آیی

شب از قدم روشنتان می میرد

آن صبح قشنگی که می آیی

بی تو دلمان تنگ و شکسته ست بیا

از رنگ کبود شهر خسته ست بیا

گفتند که می آیی و دل بی تو هنوز

بر راه غریابنه نشسته ست بیا

خوش صوت ترین ترانه و آوازید

در غربت جمعه ها طنین اندازید

از حلقۀ بندگی ببخشید آقا

یک جفت برای گوش من میسازید؟

پدیده زارع

***********************

جمعه دلتنگی

در نگاهت غروب دل تنگی

آسمانی پر از شفق داری

گرد پیری نشسته بر رویت

ای جوان غریب حق داری

همدم لحظه های تنهائی ات

می شود اشکهای پنهانی

تب محراب و بغض سجاده

تا سحر سجده های بارانی

خاطری خسته و پریشان از

شهر دلگیر سایه ها داری

ماه غربت نشین سامرا

در دل خود گلایه ها داری

هر دوشنبه غبار دلتنگی

کوچه کوچه دیار دلتنگی

قاصدکها خبر می آورند

از تو و روزگار دلتنگی

ابرها را به گریه می آورد

ندبه هایی که در قنوتت بود

بگو آقا بگو کدام اندوه

راز تنهایی و سکوتت بود

روز جمعه به وقت دلتنگی

می روی از دیار غم امّا

صبح یک جمعه می رسی از راه

وارث سرخی شقایقها

****************

هر جمعه

کاش به خیمۀ سبزت گذرم می افتاد

کاش بر صورت ماهت نظرم می افتاد

کاش از چشم تر تو دو سه قطره باران

پسر فاطمه بر چشم ترم می افتاد

کاش در لحظه تاریک گناه آقا

مرده بودم به خدا بال و پرم می افتاد

کاش از سوی تو ای صاحب مالک قرعه

گریه و ناله به وقت سحرم می افتاد

کاش آن روز که در کرب و بلا می باشی

لحظه ای هم گذر من به حرم می افتاد

کاش هر جمعه که می شد فقط از عشق خودت

فکر دنبال تو گشتن به سرم می افتاد…

*******************

دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها

دل هوای دیدن دلدار دارد جمعه ها

صبح جمعه چشم در راهیم ما ای عاشقان

یار با ما وعدۀ دیدار دارد جمعه ها

چشم های منتظر با اشک های عاشقی

هر نگاهش حر فها بسیار دارد جمعه ها

آفتابا امر کن تا ابرها پنهان شوند

آسمان بر تابشت اصرار دارد جمعه ها

داستان عشق را تکمیل کن آقا بیا

بی تو دیگر حالت تکرار دارد جمعه ها

دلخوشم با جمعه ای سرشار از عشق و امید

یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها

*****************

بی تو…

جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو

بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو

بس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد

دل به دریا غم و غصه سپردم بی تو

تا به اینجا که به درد تو نخوردم آقا

هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو

چاره ای کن گره افتاده به کار دل من

راهی از کار دلم پیش نبردم بی تو

ساله می شود از خویش سوالی دارم

من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو

با حساب دل خود هر چه نوشتم دیدم

من از این زندگی ام سود نبردم بی تو

گذری کن به مزارم به خدا محتاجم

من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو

جواد پرچمی

*************************

بخوان دعای فرج را برای آمدنش

هزار جان گرامی فدای آمدنش

**********************

خدایا تا به کی هجران مهدی

به دستم حسرت دامان مهدی

الهی هر بلا از حضرتش دور

الهی من بلا گردان مهدی

*****************

جمعه ها

چه جممعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی

چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی

خلیل آتشین سخن تبر به دوش بت شکن

خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی

تمام روزهای هفته را در انتظار جمعه ام

دوباره صبح ظهر نه غروب شد نیامدی

******************

دل شکسته

دل شکستۀ منو جز تو کسی نمی بره

یه بنده فراری رو جز تو کسی نمی خره

گرو می زارم دلم و تا که عذابم نکنی

تا فردای قیامت از خجالت آبم نکنی

******************

جمعه و دعا

دلم هوای تو کرده هوای آمدنت

صدای پای توآید صدای آمدنت

بهار با تو بیاید به خانۀ دل ما

قدم به خانۀ ما نه صفای آمدنت

بیا که خوانده برایم ز کودکی مادر

همیشه در دل شب قصه های آمدنت

چقدر وعدۀ وصل تو را به دل بدهم

چقدر جمعه بخوانم دعای آمدنت

*****************

جمعه

جمعه آمد در فراغت دیده گریانم هنوز

انتظار آن رخ چون ماه تابانم هنوز

سیدی شد انتظار از حد و هجران از حساب

ز آتش غم همچنان شمع فروزانم هنوز

ای شده چون یوسف گمگشته غائب از نظر

دیده در راه تو من چون پیر کنعانم هنوز

مردم و آخر ندیده رویت ای ماه جهان

در فراغت باأجل دست در گریبانم هنوز

یا امام عصر! چون بلبل به باغ مدح تو

هر گه و بی گه نظر بنما ثنا خوانم هنوز

********************

یک جمعه ای حاجت دلها روا شود

شور و شعف در همه عالم به پا شود

********************

کدام جمعه ؟ بگو…

اگر به چشم من آیی سپیده خواهد شد

سحر به یمن نور تو ای نور دیده خواهد شد

فضای باور من در هوای آمدنت

پر از طراوت سیب رسیده خواهد شد

من آنچه با تو نگفتم ز تشنه کامی ها

به وقت بارش باران شنیده خواهد شد

حجاب چهرۀ خورشید با حضور شما

به تیغ صاعقه یک شب دریده خواهد شد

گل سپید اجابت ز فیض آمدنت

ز باغ سبز مناجات چیده خواهد شد

کدام جمعه بگو از میان این ایّام

برای آمدنت برگزیده خواهد شد

*******************

کد خُدایِ دِه پُر آفاتِ ما، پیرِ ما صاحبِ ما

وقت آن است که از گرد سفر باز آیی

سهمِ اَربابیتان هنوز محفوظ است

ای که در محکمه ات، اشک مظلوم فقط پیروز است….

*****************

می کشد مرا…

تشنه را عطش نمی کشد، فکر آب می کشد مرا

جمعه های سرد و بی طلوع، این سراب می کشد مرا

بس که ندبه خوانده نای من ،صبح خسته از صدای من

بس که چشم بازمانده ام، فکر خواب می کشد مرا

هر گناه و هر خطای من ثبت شد میان یک کتاب

چون شنیدم که خوانده ای، این کتاب ، می کشد مرا

هر قنوت و هر دعای عهد خالصانۀ روی تو

گوئیا حساب کرده ای، این حساب می کشد مرا

وعده های دادۀ تو را، جمعه جمعه ثبت کرده ام

از ثواب منتظرانت نگو، ای ثواب می کشد مرا

*************************

مولای غریبم

رسیده سن حضورت به سن نوح آقا

شمار مردم کشتی نکرده تغییری

هزار جمعه بی تو گذشته از عمرم

هزار سال پیاپی دچار تأخیری

شبیه کودک زاری شدم که در بازار…

تو دست گمشده ها را مگر نمیگیری؟!

********************

تاثیر گریه های غریبانۀ شماست

دنیا غروب جمعه چه دلگیر میشود!

********************

جمعۀ دلگیر

عصر یک جمعه دلگیر، دلم گفت بنویسم

که چرا عشق به انسان نرسیده ست

و چرا آب به انسان نرسیده ست

بگو حافظ دل خسته ز شیراز بیاید، بنویسد

که چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده ست

و چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده ست

عصر این جمعه دلگیر

وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس

کجائی گل نرگس…

****************

صبح جمعه

ای طالب خون خدا متی ترانا و نراک

یابن مصباح الهدی متی ترانا و نراک

چه شود با تو کنم گریه سر قبر حسین

در مزار شهدا متی ترانا و نراک

همه دم ناله من این معز الاولیاست

می زنم تو را صدا متی ترانا و نراک

چه شود از گل رویت بدهی یک صدقه

سر راهی به گدا متی ترانا و نراک

چهره بگشا و ز آئینۀ خونین دلم

زنگ محنت بزدا متی ترانا و نراک

نیمه های دل شب کنار دیوار بقیع

دهم آهسته ندا متی ترانا و نراک

می زند تو را صدا از سر نیزه ها هنوز

سر از بدن جدا متی ترانا و نراک

چه شود که بینمت کنار بین الحرمین

سر و جانم کنم فدا متی ترانا و نراک

زخم قلب پسر فاطمه را مرحم نیست

بی ظهورت ابدا متی ترانا و نراک

غلارضا سازگار

*********************

لحظه های انتظار

جمعه ها ذکرم شده این الحسن این الحسین

لحظه هایم گشته یک سر لحظه های انتظار

بس که سر دادم ندای این ابناء الحسین

کرده ام صحرای دل را کربلای انتظار

از طنین ذکر اللهم عجل للظهور

بند بندم گشته یک سر نینوای انتظار

یا ابن زهرا ما دعا کردیم تو آمین بگو

تا بهار وصل آید در قفای انتظار

توتمام عمر آرزوی آل زهرایی بیا

ای امید شیعه می دانم که می آیی بیا

ای شیعه چنان منتظر مولا باش

گویی که همین جمعه بیاید مهدی

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *