access_alarm 1395/06/25

چرا پیامبر با یهود مدینه، طی چند جنگ با اینا به شدت برخورد کرده ولی منافقان رو با وجود خطر زیادی که داشتند با اینها نسبتا مدارا کرده؟

سئوال:

چرا پیامبر با یهود مدینه، طی چند جنگ با اینا به شدت برخورد کرده ولی منافقان رو با وجود خطر زیادی که داشتند و آیات متعددی که در قرآن علیه منافقین اومده! پیغمبر با این‌ها نسبتا مدارا کرده؟

پاسخ:

سؤال بسیار خوبیه. من ابتدا عرض کنم که برای رفع سوء ‌تفاهم احتمالی، ایشون فرمودند که رسول‌خدا شدت عمل نشون می‌داد با یهود و درست هم هست، باید ابتدا یاد‌آوری کنیم که این شدت عمل، بی‌جهت نبود، اونها پیمانشان را نقض کردند. در اوایل ورود رسول‌خدا و مسلمون‌ها به مدینه – حتی به پیشنهاد خود اونها – یه پیمانی امضا کردند با پیامبر که اگر مطابق ادبیات امروز بخواهیم اسم روش بزاریم باید بگیم پیمان عدم تجاوز، که اینها متعهد شدند هیچ اقدامی که به ضرر اسلام و مسلمانها تمام میشه انجام ندهند، با دشمنان اسلام همکاری نکنند و اگر این کارو کردند جانشون و مالشون در اختیار رسول‌خداست و حضرت هر‌گونه تصمیمی می‌تونه در مورد اونها بگیره و اگر شدت عمل‌هایی در آینده صورت گرفت دقیقا به استناد این پیمان‌نامه بود؛ خودشون زیر پیمانشون زدند.

 

سه گروه بودند، هر کدوم این پیمان را به‌ نحوی نقض کردند و مشکلات زیادی برای اسلام و مسلمان ها فراهم کردند که تبعا مجازات شدند. پس همین‌جا یادآوری کنیم که اگر اون زمان در مورد بعضی از یهود شدت عمل به وجود آمد این بر اساس مبنای حقوقی بود و بی‌جهت نبود و حتی خود اونها هم اعتراضی نداشتند یعنی مچ شون گرفته شد و هیچ اعتراضی به این شدت عملها نداشتند چون تقصیر از خودشون بود، خلاف کردند.

 

و اما در مورد منافقین عرض می‌کنم تفاوتی که منافقین داشت این بود که صف اینا مشخص نبود!

ما الان بر‌می‌گردیم نگاه می‌کنیم، همه چیز برای ما روشن شده، می‌فهمیم که مثلا رأس منافقین عبدالله‌ابن‌ابی بود، ولی اون زمان بسیاری از مردم که نمی‌شناختند! آنها ماسکِ اسلام به چهره زده بودند، شریک دزد و رفیق قافله بودند. اینا برای نماز جماعت می‌آمدند همه جا با مسلمان ها بودند، مثل بعضیا که الان چهره دو رو به خودشون گرفتند و ادعای خیلی چیزها هم دارند ولی ماهیتشون ماهیت ضد ‌اسلامیه! اون زمان هم آنها که ماهیتشون آشکار نشده بود، تابلو به سینه‌شون نخورده بود که ایهاالناس بدانید و آگاه باشید من منافقم. صفشون مشخص نبود، خط شون معلوم نبود و این از مشکلات رسول‌خدا بود؛ چون صفِ اینا مشخص نبود بنابراین نمی‌شد با این‌ها مثل یهود یا مثل مشرکین برخورد کرد! صف اینا مشخص نبود در ظاهر مسلمان بودند.

شاهدش هم اینه که در جنگ بنی‌المصطلق عبدالله‌ابن‌ابی یک بلوایی نزدیک بود راه بندازه و برخورد داخلی بین مسلمانا به‌وجود بیاره با مهارت و تدبیر رسول‌خدا از یک فتنه بزرگی جلوگیری شد؛ پسر این عبدالله‌ابن‌ابی، آمد محضر رسول‌الله گفت: یا رسول‌الله شنیدم پدرم چنین کرده چنان کرده و اگر که واقعا این‌طوری باشه این مستحق قتله و من احتمال میدم که شما دستور قتل او را صادر خواهید کرد. اگر این کار را او کرده واقعا مستحق قتله. یا رسول‌الله اگر چنینه پس اجازه بدید من خودم او را مجازات کنم مبادا کس دیگه‌ای دستور شما رو اِعمال کنه، روی حساب فرزندی و پدری مثلا کینه‌ اون شخص به دل من بیفته. حضرت فرمودند: نه، دستور قتل او مطرح نیست و تو هم نمی‌خواد او را بکشی. و معذوریتی که حضرت داشت از قتل عبدالله‌ابن‌ابی این بود که فرمود : من اگر این کارو بکنم میگن که محمّد به قدرت رسیده، اصحاب خودش و مسلمونا رو هم می‌کشه!

چون عبدالله‌ابن‌ابی در ظاهر مسلمان بود. توجه دارید از این نظر که اینا در زیر ماسک اسلام بودند حضرت دستش بسته بود، صف اینا مشخص نبود و اگر حضرت اون روز که با یهود مثلا می‌خواست رفتار کنه با اینها هم رفتار می کرد عوارض اجتماعی داشت، مشکلات سنگینی ایجاد می کرد!

 

لکن این نکته رو نباید فراموش کنیم که این‌جوریم نبود که حضرت در برابر اینا دست روی دست بزاره. در مواقع حساس مثل همین مانع جنگ بنی‌المصطلق، حضرت جلو فتنه‌ای رو می‌گیره. نمونه‌اش تخریب مسجد ضِرار بود. تخریب مسجد ضرار کار کوچیکی نبود اینا پایگاه درست کرده بودند؛ خانه تیمی درست کرده بودند، زیر پوشش مسجد، این قدرتی مثل قدرت رسول‌الله را می‌خواست که گفت اینجا مسجد نیست این خانه نفاقه! قرآن میگه «مسجدًا ضِرارًا وَ تَفرِیقًا بَینَ المُؤمِنِین» و باعث فساد و فتنه شده بود، رسول‌الله دستور داد تخریب کردند مسجد ضرار را بی هیچ ملاحظه‌ای.

پس یه جاهایی لازم می‌آمد که دیگه مسأله خیلی حاد بود و حضرت با قاطعیت پیش می‌آمد. یا مثلا یه مورد دیگه اینکه از شیوه‌های اینها این بود که موذیانه میامدن پای سخنرانی رسول‌خدا می‌نشستند ولی شیطنت می‌کردند، پچ‌پچ می‌کردند، با هم صحبت می‌کردند، اخلال ایجاد می‌کردند در سخنرانی رسول‌خدا، یه بار که دیگه خیلی پررویی کردند حضرت دستور داد که بلند شید و اینها را از مسجد بیرون کنید. نَقل شده مسلمان ها بعضیاشان که اونجا بودند و دستور رسول‌خدا را اجرا کردند، یکی شون میگه من پای یکی از سران اینا را گرفتم و از رو زمین کشیدم با پا، از پاش گرفتم کشیدم بردم انداختم بیرون. می‌دانید که کسی را به دستور رسول‌خدا این کارا باهاشون کنه دیگه وجهه‌ای در جامعه اسلامی براش باقی نمی‌مونه، دیگه فاتحه‌اش خوانده شده. سر بزنگاه‌ها یه وقتایی که اینا می‌خواستن خیلی فتنه برپا کنن حضرت تا زنده بود جلو توطئه اینا را می‌گرفت.

 

بنابراین جواب را خلاصه می‌کنم اینا چون در ذی اسلام و مسلمانی بودند و صف اینها برای عموم مردم مشخص نبود، دست رسول‌خدا بسته بود، و مثل کفار، مثل یهود با اینا نمی‌تونست بجنگه این یک، ولی این‌جوریم نبود که پیامبر دربرابر اینها هیچ عکس العملی نشان نداده باشند، بلکه در مواقع مهم، حضرت توطئه اینا را خنثی می‌کرد.

 

برگرفته از فایل صوتی رادیو معارف، شبهات تاریخی، جلسه چهاردهم، استاد مهدی پیشوایی

 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *