بحث مهدویت شاید یکی از مهمترین شاخصههای تشیعه؛ اعتقاد به امام حی و زنده یک حسی به انسان میده یک نگاهی رو در معتقدین به این مسأله به وجود میاره که در بقیه مذاهب و گروه و فرقهها و نحلهها نیست؛ در مسیحیت، یهودیت، شیعه ، سنی حتی ادیان هندی نمیدونم در مصر باستان ، در یونان همهی اینها وقتی شما رجوع میکنید میبينيد یک اعتقادی به منجی یا کسی که دنیا رو نجات خواهد داد روزی هست و این هم آنچه که مانده نتیجهی فعالیت صد و بیست و چهار هزار پیامبر بوده؛
خیلی از این اقوام به صورت حتی ژنتیکی هم در این امر شریکند؛ اصل رهایی از این بنبستی که هر موقع یک جایی آدم بخواد گیر بکنه یک امید بخشی هست؛ یک منجی هست که نجات دهنده است؛ باعث میشه که هیچ وقت انسان راکد نباشه؛ در طول تاریخ همین بوده روزگاری بوده دیوار میخواستن بسازن پیکر شیعیان رو میگذاشتن بین دیوار و تنها چیزی که میتونست اینها رو زنده و پویا نگه داره، بگن یه روز رهایی است یکی هست که هوامون و داره؛ یکی هست که نگهمون میداره.
اون بال سرخ و سبزی که بارها گفتن میگن فلان چیز فوکویاما گفته که شیعه مثل پرنده است که یک بال سبز داره یک بال سرخ داره اون بال سرخ بال شهادت اباعبدالله و سبز باله انتظاره؛ گذشته به ما هویت میده؛ آينده به ما هدف میده؛ با عزت حسینی اجازه نمیده کسی بهش ظلم بکنه و یک آينده مهدوی هم به او براش شرایطی رو فراهم آورده که هیچگاه تو هیچ بنبستی قرار نمیگیره؛ در نگاه جامعه شناسی اعتقاد به مهدویت منحصر به حیطه ی فکر کنید از دیده بینش و یک حالت اعتقاد انتزاعی فراتر میره و به حیطه ی رفتاری و رفتار فردی و اللخصوص رفتار اجتماعی منجر میشه.
تاثیر نمودهای عینی که بر جامعه میگذاره توی سه بخشه: یکی دینی اجتماعیه؛ دومی تربیتی اجتماعی؛ سومی هم سیاسی اجتماعی.