روزی بر پیامبر خدا وارد شدم دیدم چشمان مبارکش اشک آلود است عرض کردم ای رسول خدا آیا کسی شما را ناراحت کرده است که گریه میکنید؟ فرمود: لحظاتی جبریل نزد من آمده بود و از کشته شدن حسین در کنار شط فرات به من خبر داد و گفت: آیا میل داری مقداری از تربتش را ببویی و ببینی؟ گفتم: بلی. دستش را دراز کرد و مشتی از خاک سرزمینی که حسین در آن به شهادت میرسد را به من داد- قبل شهادت- نتوانستم تحمل کنم و جلوی اشکم را بگیرم.
قصابه، قصابیش و داره؛ تو به اندازه نیازت میری گوش میخری… عین چی؟ اربعین، دیدی یه چشمه باز کرد که بفهمی یعنی چی. به اندازه نیازت میری غذا میخوری، از قضا منتت رو میکشه؛ میگه بازم بخور، میگی نه دارم میترکم. خیلی زیباستها؛ داره همه رو برات محقق میکنه؛ خداوند متعال داره حجت و تموم میکنه، میگه دیدی شد.
امامت توی جامعه درک نشده؛ این دنیای هفت میلیاری، هزار جور گناه، هزار جور کثافت کاری برای اینکه امام زمان و نمیخوان قبول بکنن؛ میگن: ما با عقل خودمون میتونیم دنیا رو پیش ببریم. خدا میگه: ببین یا میفهمی نداری یا گذر دوران میفهموندت نداری. آدمایی که تشنه مهدی بشن؛ زیاد میشن؛ خدا میفرسته. آیت الله بهجت میفرمودند:« شما دوشنبه آدم بشین؛ خدا دوشنبه امام زمان و میفرسته.» اعمال خود را با امام زمانی کردن آن بیمه کن؛ مقولهای را دریاب که 1400 سال هیچ کس نفهمیده که به خدا قسم اگر این رو بتونیم عمومی کنیم ظهور صورت میگیره.
ماجرا میدونی کجا سخت شد؟ ای کاش همه دست و پا و سر و تن میرفت، اما حرف امام زمان رو زمین نمیافتاد. ماجرا آنجا سخت شد وعباس بن علی همانجا باب الحوائجیشی و گرفت چون بدجور ضد حال خورد، تیر به چی خورد؟ به حرف امام. افتاد، اومد بالا سرش گفت: ببرمت خیمه؟ گفت: میخوای ما رو ببری اونجا مایه آبروریزی چی بگیم؟ بگیم امام زمانمون ازمون یه آب خواست نتونستیم.
چه برهانی استوارتر و مهم تر از خود محبت، هیچ چیزی در هستی به اندازه محبت کشش نداره. حالا محبت هم یه محبت چاره سازه، هدایت کنندست، حرکت آفرینه. محبت به یه جنس مخالف نیست، اون محبتش هم از بیخ و بُن من نمیزنمش، نه! اون هم ارزشمنده. منتها که چی؟ شما وقتی میخوای بری سراغ یه دختره؛ دختر که میخواد بره سراغ یه پسر، وقتی میره اونجا بخواد توصیفی بکنه اولاً که کور میشه چرا؟
دیدم یه آهویی از اون طرف آقا امام رضا برگشت بهش یه نگاهی کرد یه اشارهای کرد آهو دَوید و اومد اینور، نشست با این آهو شروع کرد صحبت کردن؛ دست کشید روی سرش نازش کرد گفت: برو، همینجوری. گفتیم: چیکار میکنه ما دَر به دَر دنبال شکار آهوییم پیدا نمیکنیم، آهو خودش اومده دَمِ دستش نگاه کن میگه: میرفت این آهوهم دنبالش ما اصلا تعجب کردیم یه خورده ترسیدیم
روایت داریم کسی که تولی داره دوستی داره اما تبری نداره معصوم میفرماید: یه همچین کسی دروغگو است. اونچه که باعث میشه ما لعن بفرستیم بر جریاناتی، تفکراتی و افرادی و آرزوی لعنی ابدی بر اونها می کنیم بخاطر اینه که ظلم اینها اثر ابدی داشته. یکسری لعن افراد ما داریم در زیارت عاشورا این خیلی مهمه؛ چرا یکسری افراد اسم برده؟ اما ببینین کیا بودن!
فرق امام با خدا از منظر ما فقط یک چیز است؛ او خدای این اهل بیت است؛ او کسی است که بیاذن او اتفاقی در هستی نمیافتد یعنی ما وقتی میخواهیم بریم زیارت توجه کنیم که در محضر چه کسی قرار میگیریم، اصلا راز زیارت معصوم رفتن همینه خدمت معصوم رسیدن؛ بعضیها فکر میکنن؛ بدهی و بدبختی دارند جای دیگه روشون نمیشه گریه کنن؛
در روایت داریم که فردی از بنیامیه خدمت امام باقر(علیهالسلام) رسید، مثل زنِ بچه مرده گریه میکرد؛ هق هق میکرد، حضرت فرمودند: چرا گریه میکنی؟ عرضه داشت: چطور گریه نکنم وقتی کل خاندان ما لعن شده است اززبان خدا و زبان شما. حضرت فرمودند: تو از آنها نیستی؛ تو از مایی هر چند ژنتیکت از اونها باشه.