access_alarm 1395/06/22

اگه حضرت علی از شهادت خودش خبر داشته پس چرا به مسجد رفت؟ حتی میگن اون حضرت قاتل خودش رو هم بیدار کرد؟

سئوال:

اگه حضرت علی از شهادت خودش خبر داشته پس چرا به مسجد رفت؟ حتی میگن اون حضرت قاتل خودش رو هم بیدار کرد؟

پاسخ:

این سؤال را زیاد مطرح می‌کنند، بارها از بنده حضوری پرسیدند سر کلاس‌ها، خارج از کلاس‌ها، دانشجویان و طلاب محترم. از نظر ما شیعیان مُسلّمه که ائمه علم غیب داشتند، آگاهی غیبی داشتند مثل پیغمبر، سؤال از اینجا ناشی میشه که اگر علم غیب داشتند پس از وسایل و موجبات مرگ و شهادت خودشونم اطلاع داشتند از طریق غیبی. پس چرا اقدام برای جلوگیری نکردند؟ چون این علم غیب یک امر مُسلّمیه و واقعیت داره، همین‌جور هم هست، ائمه (علیهم‌الصلوة‌ و‌السلام) علم غیب داشتند، این یک انگیزه پرسش شده برای شیعیان. چرا؟ برای اینکه این علم غیب و کاربرد علم غیب درست توجیه و تفسیر نشده. از اینجاست که سؤال ناشی میشه.

من به صورت کلی عرض کنم بله، ائمه (علیهم‌الصلوة‌و‌السلام) دو جور آگاهی داشتند. یکی آگاهی از مجاری عادی، مثل ماها، از طریق دیدن، شنیدن و یا گزارش هایی که به حضرات می‌رسید، نامه‌هایی که می‌دادند و امثال اینا. این یه نوع از اطلاعاتی بود که ائمه داشتند. ولی یه سری اطلاعات داشتند، آگاهی و اطلاعات غیبی بود از طریق غیرعادی بود. یا به دلهاشون الهام میشد یا نوشته‌ای داشتند بالاخره منشأ علم غیب ائمه یکی نیست، منشأهای مختلفی داشته.

 

ما باید مبنایی و اصولی به مسأله نگاه کنیم. ائمه (علیهم‌الصلوة ‌و‌السلام) علم غیب داشتند برای چی؟ کاربرد علم غیب ائمه چی بود؟ علم غیب ائمه مثل علم غیب پیغمبر بود و مثل معجزه ی پیغمبر بود. خارق العاده، سؤال رو می‌بریم به علم غیب پیغمبر و معجزات پیغمبر. معجزات پیغمبران و علم غیب پیغمبران برای چی بود؟ آیا برای استفاده در امور شخصی بوده؟ یا مربوط به رسالت و رهبری و نبوتشون بود؟ کدوم درسته؟ دومی درسته. علم غیب و معجزه یک ابزار بود دست پیغمبر که در راستای دعوتش و رسالتش و تبلیغش و ترویج دینش و مُجاب کردن مخالفین در موارد لزوم، نه اینکه فَتُّ و فراوون ازش استفاده کنه! ولی این موردش مسائل شخصی نبود، مرگ و زندگی خودشون نبود، بیماری بچه‌هاشون نبود، و اگر که اینا می‌خواستن در امور شخصی استفاده کنن، پس هیچ وقت مریض نمی‌شدند، هیچ وقت مرکب شون گم نمی‌شد، هیچ وقت بچه‌شون تو چاه نمی‌افتاد، هیچ آسیبی در زندگی اونا پیش نمی‌آمد، چون جلوی اینا رو می‌گرفتند. در حالیکه مصائب برای اونا هم پیش می‌آمد، بیماری برای اونا هم پیش می‌آمد، فوت عزیزان براشون پیش می‌آمد. مثلا ائمه (علیهم‌الصلوة ‌و‌السلام) در اطراف مدینه مزرعه داشتند، گاهی مزرعه آفت می‌دید، گاهی سبز نمی‌شد، گاهی خشکسالی می‌شد. از این مسائل پیش می‌آمد و اونا صبر می‌کردند و چون صبر می‌کردند از نظر صبر اسوه شدند برای ما، الگو شدند در برابر این مصائب و این حوادث. اونا هم عاطفه داشتند. اونا هم در مرگ عزیزشون و بچه‌شون خب متأثر می‌شدند.

بنابراین کاربرد علم غیب اینه : در جهت پیشرفت دعوت پیغمبر. مثال ساده و همه فهم :

اسلحه‌ای که در اختیار مأمور انتظامی هست. این اسلحه کشنده‌ست. میشه شلیک کرد. آیا یک مأمور انتظامی می تواند هر وقت دلش خواست و هر جا دلش خواست با این اسلحه‌ای که دولت بهش داده مثلا شکارم بکنه. نمی‌کنه، این دولت بهش داده ولی این موارد استعمال خاص داره، بخشنامه داره، آئین‌نامه داره. فقط در موارد خاصی میشه ازش استفاده کرد.

یا مثلا امروز مخصوصا روشن شده کسانی که در مخابرات هستند، کسانی که در اداره پست هستند، اینا می‌توانند شنود کنند مکالمات مردم رو، می‌تونند پاکتهای مردم رو بدون اینکه حتی باز کنند بخوانند. ولی آیا مجازند این کار را بکنند؟ می‌تونند ولی مجاز نیستند. مثلا غیر از موارد مثلا امنیتی و امثالهم.

 

علم غیب و معجزات درباره پیغمبران و خارق العادات در مورد ائمه (علیهم‌الصلوة ‌و‌السلام) هم این‌جوری بوده. مربوط به نبوتشون بوده، مربوط به امامتشون بوده. جاهایی که دیگه اگر از علم غیب استفاده نمی‌کردند کار می‌سوخت کاربرد داشت، لذا اونجا دیگه استفاده می‌کردند.

حالا من یه نمونه از رسول‌خدا (صلوات‌الله‌و‌سلامه‌علیه) عرض کنم نمونه خیلی روشن. یه نمونه هم از ائمه ذکر می‌کنم.

رسول‌خدا (صلوات‌الله‌و‌سلامه‌علیه) در یکی از جنگ‌ها، ظاهرا در جنگ بنی‌المصطلق بوده، می‌رفتند به جنگ، در مسیر، استراحت کرده بودند، توقف کرده بودند، شترها و حیوانات رو رها کرده بودند بچرند و استراحت کنند. خواستند بلند شن برن بار و بنه رو ببندن، اسب و اسلحه و سلاحی ببندن و برن، توجه شدند شتر رسول‌الله گم شده. یکی از منافقین اونجا بود. یک شعار خطرناک داد. گفت که آقا رو ببین میگه دستم در دست خداست، من از آسمان و زمین خبر دارم، آقا جای شترشو نمیدونه! می‌دونید یک چیزایی یک حرفایی در یک جاهایی زده بشه قدرت تخریبیش خیلی بالاست، خیلی حرف این شخص، فضا رو خراب کرد. بلافاصله رسول‌خدا فرمود که خدای من به من خبر داد شتر در فلان دره است، افسارش دور تنه درخت گیر کرده، مونده. برید افسار شتر رو از تنه درخت باز کنید بیارید. خنثی کرد این سمپاشی این شخص رو. رفتند صاف همون آدرسی که رسول‌خدا داده بود دیدند بله شتر آنجاست. در این‌جور جاها استفاده می‌کرد.

یه مورد هم از امام جواد (علیه السلام) عرض کنم که ایشان در سنین نوجوانی به امامت رسید. خب مسأله‌ساز بود. بی‌سابقه بود حتی برای خود شیعیان و بزرگان شیعیان. سابقه نداشت امامی در این سن به امامت برسه و آن هم در زمان معتزله؛ معتزله عقل گرایِ افراطی بودند. همه چیز را با معیارای عقلی می‌سنجیدند. به نقل و حدیث و آیه خیلی توجه نمی‌کردند. حتی اگر با معیارای عقلیشون آیه جور نمی‌آمد آیه رو تأویل می‌کردند. این‌جوری بودند. عقل‌گرای افراطی! خب با معیارای عقلی جور نمیاد کسی در این سن به اون مقام برسه، پاسخگوی این همه سؤالات باشه. اونا هم شروع کردند به تشکیک و اینا. فضا فضای خیلی آلوده‌ای بود. هشتاد نفر از بزرگان شیعه در بغداد جمع شدند. گفتند سفر حج که میریم سفری هم به مدینه بریم. با حضرت جواد دیدار کنیم. سؤال و جواب کنیم و به اصطلاح محک بزنیم. اگه به سؤالات ما جواب داد خب مطمئن میشیم که امامه و اگر نتونست که جواب بده معلوم میشه امام، یکی دیگه ‌است.

حالا این هشتاد نفر از نخبگان شیعه‌ هستند. یک نفر از اینا نقل می‌کنه میگه «منم در این گروه بودم، ده تا سؤال مشکل در نظر گرفتم، گفتم وقتی رفتیم اونجا نوبت به من رسید منم ده تا سؤال می‌کنم اگر به این سؤالات من جواب داد که معلوم میشه امامه اون‌وقت از حضرت درخواست می‌کنم دعا کنه زن من که حامله‌س، بچه‌ای که به دنیا می‌آورد پسر باشه.» میگه منم با این نیت با اینا رفتم. جریانش مفصله، روز اول نشد، روز دوم، میگه رفتیم در جلسه که در محضر امام بودیم سؤال و جوابها زیاد بود، این گوینده میگه «نوبت به من نرسید. گفتم خب فردا من مطرح می‌کنم. بلند شدیم از محضر امام خارج بشویم حضرت جواد مرا صدا کرد با اسم فرمود اون بچه پسر خواهد شد اسمش را احمد بگذار.» یعنی چی، یعنی تمام شبهات حل شد. اون می‌خواست از اول شروع کنه حضرت از آخر جواب داد. اون می‌خواست بعد از اینکه ده تا سؤال درست جواب داده شد. چنین درخواستی بکنه. حضرت اصلا از دل و نیت او خبر داد. دیگه امامت امام تثبیت شد.

بنابراین در یک کلام درسته ائمه (علیهم‌الصلوة‌و‌السلام) آگاهی غیبی داشتند ولی قرار نبود از این آگاهی غیبی در مسائل شخصی، اونچه مربوط به زندگی شخصی خودشونه استفاده کنن. البته در مورد علمِ امام، جواب دیگری هم دادند که من به اون جواب نمی‌پردازم چون این جوابی که عرض کردم تقریرش روشنه و قبولش برای همه آسانه. برای علاقه‌مند عرض می‌کنم که اگر در مورد علم امام اطلاعات بیشتری خواسته باشند توصیه می‌کنم مراجعه کنند به کتاب ارزنده “پرسش‌ها و پاسخ‌ها” به قلم حضرت استاد آیت‌الله جعفر سبحانی که از مرکز نشر آثار ایشون منتشر شده و نسخه‌هاش هم فراوانه.

 

اما اینکه پرسیدید چرا حضرت قاتل خودشو بیدار کرد؟ عرض کنم، ایشان قاتل را بیدار نکرد که پاشو من بکش، بیدار کرد برای نماز. البته این را اضافه کنم در مورد جزئیات این قضیه بعضیا تشکیک کردند، بعضیا گفتند این بیدار کردن مشکل سندی داره (از جهت سند، ایراد داره). و اینکه آیا حضرت در محراب ضربت خورد یا دَم درب ورودی، بعضیا منکر اون قضیه شدند و یا حتی احتمال دادند که درب ورودی طرف محراب بوده. حضرت فاصله کمی را طی کرد و آمد وارد محراب شد. حالا این از نظر فنی جای بررسی دارد.

حتما ضربت خوردن حضرت، درون مسجد بوده و مشهور در میان علمای زمان ما اینه که حضرت در حال نماز و در محراب ضربت خورد. این مسأله منابع زیادی داره. از جمله مرحوم شیخ طوسی در کتاب اَمالی خودش این رو نقل کرده. بسیاری از منابع تاریخی به همین شکل نقل می‌کنند که حضرت در حال نماز و عبادت و در محراب ضربت خورد. لکن در بعضی از منابع آمده که دم در ورودی در سوده – سوده با سین یعنی طاق، طاقی که بالای در میزنن- حضرت در اونجا ضربت خورد. ولی مشهور همون نقل اوله که منابع زیادی هم داره، شواهد زیادی هم داره، که حضرت در حال عبادت ضربت خورد.

 

برگرفته از فایل صوتی رادیو معارف، شبهات تاریخی، جلسه سیزدهم، استاد مهدی پیشوایی

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *