سئوال:
میخواستم بدونم جریان صلح امام حسن(علیه السلام) با معاویه چی بوده چون این موضوع دستآویزی شده برای بعضیها که بگن حکومت معاویه، حکومت مشروعی هست و به همین دلیل هم امام حسن با معاویه صلح کرد؟
پاسخ:
امام حسن(علیه السلام) با میل و اختیار صلح نکرد بلکه در واقع صلح به امام تحمیل شد و تعبیر صحیح در این باره شاید این باشه که بگیم که «صُلح تحمیلی».
یکی از رهبران جهان غرب که مال چند دهه پیش هست در این باره در کتابش که در ایران به فارسی ترجمه شده به نام “استراتژی صلح” یک حرف بسیارخوبی داره میگه: یک رهبر، کمتر بین بد و بدتر گیر میکنه که یکی رو بخواد بر دیگری ترجیح بده! چرا که اگر بین خوب و بد مردد باشه، پیداست که خوب رو انتخاب میکنه، ولی این در قانون سیاست یا اتفاق نمیفته یا بسیار کم اتفاق میافته، معمولا سیاستمداران و زمامداران بین بد و بدتر یا بین فاسد و افسد گیر میکنن و زمامدار باهوش کسی ست که بد رو از بدتر یا فاسد رو از افسد تشخیص بده و اون بد رو که زیان کمتر داره انتخاب کنه. این سخن دقیقا شامل صلح امام حسن(علیه السلام) هم میشه.
اینجوری نبود که امام در یک دو راهی قرار بگیره که یکی خوب و یکی بد باشه والعیاذ وبالله امام راه بد روانتخاب کرده باشه، نه! شرایط و اوضاع طوری بود که امام بین بد و بدتر قرارگرفته بود. و بدتر این بود که به جنگ با معاویه بره، بنابراین چون جنگ، عوارض و تبعات بیشتری داشت و به اهداف حضرت هیچ کمکی نمیکرد و خون خود حضرت و خونهای زیادی به هدر میرفت، حضرت از روی اکراه و با بیمیلی صلح رو پذیرفت و صلح به حضرت تحمیل شد. در واقع حضرت آتشبس رو پذیرفت.
تفسیر این قضیه اینه که بعد از شهادت حضرت علی(علیه السلام) و بلکه از اواخر حکومت امیرالمومنین که ائتلاف شوم و جناحهایی که هر کدوم با یک علت با حکومت حضرت دشمنی داشتند، سه جنگ رو بر حضرت تحمیل کردند. و اواخر عمر حضرت، حکومت بسیار تضعیف شده بود و نیروهای حضرت صرف جنگهای داخلی شد! روحیه مردم را تضعیف کردند! و مردم عراق و هوادارن حضرت که عمدتاً در عراق متمرکز بودند درگیر جنگ داخلی شدند، که تلفات زیادی داشت و هزینهها و خسارات رو خیلی بالا برد! و اواخر عمر امام هواداران حضرت اون روحیه حماسی و حقجویی و ایستادگی در برابر باطل رو تا حد زیادی از دست دادند! و تغییر داده شدند به مردمی عافیتطلب و رفاه طلب، «خطبه جهاد» حضرت که در نهجالبلاغه هست به دلیل چنین وضعی بود. که پیداست حضرت با سوز و گداز این خطبه را بیان میکنه و از مردم گله میکنه. که شما به جهاد حاضر نمیشوید. شما را زمستان به جهاد دعوت میکنم، میگید هوا سرده. تابستان دعوت میکنم، میگید هوا گرمه، شما به لباس مندرس و کهنهای میمانید که انسان یک طرف رو وصله بزنه طرف دیگرش پاره میشه این نشون دهنده وضع وخیم مردم در دوران اواخر عمر امام بود، بنابراین بعد از شهادت حضرت امیر که امام حسن (سلام الله علیهما) به خلافت رسید، با توجه به آن موقعیت خاص، این وضع چندین برابر شد. و امام وارث چنین وضعی شد.
بنابراین حضرت، شیعیان و مردم کوفه و عراق را دعوت کرد برای جهاد و مقابله با معاویه ولی همدلی و همراهی نکردند. و نیروی کافی فراهم نشد، و همونهایی هم که فراهم شدند چند دسته بودند؛ همه وفادار نبودند.
اون زمان مردم کوفه چنددسته بودند: یک عده شیعه بودند، یک عده دنیاطلب بودند، یک عده رفاهطلب بودند، یک عده بینش لازم رو نداشتند، پیرو حرف رئیس قبیلشون بودند و رؤسای قبیلهها رو هم که معاویه خریده بود، یکبار معاویه تعداد زیادی از نامههای محرمانه سران قبایل را فرستاد برای حضرت (که قول داده بودند به محضی که معاویه پاش به این راه برسه حسن بن علی رو دستگیر میکنیم و دست بسته تحویل شما میدیم) فرستاد برای حضرت و گفت شما با اینها میخواهید با من بجنگید؟! رؤسای قبایل با من مکاتبه ی محرمانه دارند، امام با چنین وضع بسیار تأسفباری روبرو شد در عینحال، باز کوتاه نیامد و تأکید بیشتری کرد و هر چه برای مقابله با معاویه پیشرَوی کردند به سمت شام، آثار شکست و پراکندگی بیشتر ظاهر شد و عبیدالله عباس یکی از فرماندهان حضرت، رشوه کلانی از معاویه گرفت و به معاویه پیوست و چند صدنفر رو هم با خودش برد! و این از نظر نظامی ضربه مهلک و عجیبی بود به سپاه امام! خوارج شیطنت کردند! معاویه شایعپراکنی کرد! و هر چه جلو رفتند وضع بدترشد، بنابراین حضرت دیدکه جنگ هیچ فایدهای ندارد و بلکه اگه وارد جنگ بشه همین نیروهای باقی مونده مخلص هم کشته میشوند، با توجه به اینکه نیروی نظامی معاویه دست نخورده باقی مونده بود و شکست سپاه حضرت به وضوح قابل پیشبینی بود، بنابراین حضرت مجبوربه صلح شدند…
ممکن است کسی بپرسد و بگوید که بالاخره وضع از زمان امام حسین(علیه السلام) که بدتر نمیشد که (به قول مشهور) حضرت با 70 نفر کمتر یا بیشتر حضرت قیام کرد و ایستادگی کرد و به شهادت رسید و امام حسن(علیه السلام) هم میتوانست قیام کنه و به شهادت برسه؟
در جواب بایدگفت که این که این دو قضیه کاملا با هم متفاوتاند و خیلی فرق میکنه؛ امام حسین(علیه السلام) با یزید رو برو بود. و یزید آدم فاسد و بدنامی بود و تازه به خلافت رسیده بود و جایگاه محکمی نداشت. بنابراین مظلومیت امام حسین آشکار شد و پیروزی خون بر شمشیر شد، ولی امام حسن، با آدم فریبکار و مکارِ عجیبی روبرو بودکه در دنیای سیاست قدیم، کمتر مثل او پیدا میشد! امام با چنین شخصی روبرو بود که به سهولت خون حضرت و یارانش، با قدرت تبلیغاتی اش پایمال میشد. و هیچ رَهآوردی از این شهادت به دست نمیآمد!
به علاوه چنانچه محققان ما بررسی کردند، اگر امام حسن(علیه السلام) یک مقدار جلوتر میرفت کار به جنگ نمیرسید، احتمال داشت همان کسانی که نامه نوشتند برای معاویه، حضرت را زنده دستگیرکنند و تحویل معاویه داده بدهند! یا امام را مسموم کنند! به قدری وضع آشفته شدکه حضرت رفتند به مدائن و اونجا از داخل سپاه حضرت که خوارج نفوذ پیدا کرده بودند به ایشان حمله کردند و ضربتی زدند که منتهی چون حضرت دو زره پوشیده بود زخمی شدند و زخم خیلی کارگر نبود. و معاویه برای سر حضرت جوایز بزرگی گذاشته بود، بنابراین وضع سپاه امام برای جنگ مناسب نبود و جنگ فاجعهای بود. و هیچ رهآوردی نداشت که به اهداف حضرت کمک کنه و صلح بر حضرت تحمیل شد.
از طرفی امام حسن(علیه السلام) در صلحنامه مواردی رو گنجوندکه تا حد زیادی به اهداف حضرت کمک میکرد، یکی از مواد صلحنامه این بودکه حسن بن علی از خلافت و حکومت کنار میره فقط به نفع معاویه و تا معاویه زنده هست حکومت کنه ولی حق معرفی برای جانشینی خودش رو نداره و بعد از معاویه خلافت برای حسن بن علی هست و بعد از حضرت، خلافت باید به حسین بن علی برسه ولی اینکه معاویه چرا و چطور ولیعهدی یزید رو اعلام کرد و صلحنامه رو زیرپا گذاشت رو اگر دوستان خواستند تفسیرش رو میتونن در یکی از بهترین کتاب ها دربارهی فلسفه صلح امام حسن(علیه السلام) در کتاب “صلح الحسن(علیه السلام) مرحوم شیخ راضی آل یاسین از علمای بزرگ شیعه در نجف” که مقام معظم رهبری در زمان مبارزات با رژیم شاهنشاهی این کتاب رو ترجمه کردند که ترجمه اسم کتاب “باشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ” نام داره. و بسیار کتاب خوبی هست و ابعاد قضیه تفسیرشده و ما در کتاب “سیره پیشوایان” در فصل دوم که مربوط میشه به امام حسن نسبتاً به تفسیر بحث کردیم.
ممکنه سوال بشه که امام حسن(علیه السلام) درست که این شروط را گنجوند ولی با توجه به شخصیت و روحیه ی معاویه آیا قابل پیش بینی نبود که معاویه به تعهداتش عمل نمیکنه؟
جوابش اینه که اگراین شروط رو از جانب حضرت بررسی کنیم در واقع میشه گفت که این شروط یک شمشیر دو لبه بود، هر دو طرفش به نفع ایشان و درجهت اهدافشون بود، چرا؟ برای اینکه اگر معاویه به شروط عمل میکرد که خیلی خوب بود و فقط وضعیت این مقدار فرق میکردکه حاکم، شخص معاویه بود و بقیه امور برحسب ضوابط میچرخید و اگر عمل نمیکرد، باز هم به نفع حضرت بود چون در اون زمان چهره ی پلید معاویه آشکار میشد. چون تا اون زمان معاویه خیلیها رو گول زده بود. و خیلیها معاویه رو خوب نشناخته بودند و امام حسن(علیه السلام) ضمن هشدارهاش که در تاریخ ثبت شده به شیعیانی که همراهی نمیکردند.
در فراخوان نظامی، حضرت فرمود من اگر با معاویه صلح کنم به وظایف شخصی خودم راحتترعمل میکنم، ولی بدانید من اگر صلح کنم شما روی آسایش و آرامش نخواهید دید، شما مجبور میشوید برای گرفتن دو لقمه نان از بیت المال که سهم شماست بر در خانه های اینها صف بکشید. و اون رو هم به شما نمیدهند! و این اتفاق افتاد و در سالهای بعد شیعیان پشیمان شدند. و به هم میگفتند حسن بن علی(علیه السلام) این هشدار رو به ما داده بود دیدید به چه وضعی رسیدیم؟ میگن جوری وضعیت بر شیعیان سخت شدکه شیعهای نموند مگر این که بر سر دار رفت، یا به سیاه چالهای زندان افتاد، یا تبعید شد، یا متواری شد! و مجبور به زندگی مخفیانه و پنهانی شد! و طوری شرایط سخت شده بود که اگر دو تا شیعه در خانه میخواستند با هم درد و دل کنند به غلام خونه هم نمیتونستند اعتماد کنند، غلام رو از خانه بیرون میکردند تا با هم حرف بزنند! جاسوسها و نیروهای امنیتی معاویه تا درون خانههای شیعیان هم نفوذ پیداکرده بودند. و این ضربه، بیدارباشی شد برای شیعیان و گفتند که دیدید چه بر سر ما آمد دیدیدکوتاهی کردیم، اواخر عمر علی ابن ابی طالب همکاری و همراهی نکردیم، حضرت ما رو دعوت کردکه غده سرطانی معاویه رو از جا بکنیم ولی اینکارو نکردیم و دیدیدکه بعد با فرزندشون حسن بن علی، همکاری و همراهی نکردیم و به ما هشدار داده شده بود و به همون وضعی که حضرت گفته بودند دچار شدیم. و لذا تاریخ تصریح میکنه زمانی که حضرت در قید حیات بود، جنبش ضد معاویه و بنی امیه آغاز شده بود، منتهی چون امام حسن(علیه السلام) صلح کرده بودند ناامید بودند و بیشتر شیعیان معترض به معاویه، به امام حسین(علیه السلام) مراجعه میکردند و میگفتند: آقا شما حرکت کنید این وضع قابل تحمل نیست، حضرت میفرمودند: برادرم حسن(سلام الله علیه) پیمانی رو امضا کرده که ما هم تأییدکردیم، تا این مرد زنده است در خانههایتان بنشینید وقتی که از دنیا رفت اون وقت فکرهامون رو میکنیم، پس با توجه به اینکه قابل پیش بینی بودکه معاویه به موارد صلحنامه عمل نکنه، باز هم نقض پیمان به نفع امام و شیعیان بود.
برگرفته از فایل صوتی رادیو معارف، شبهات تاریخی، جلسه هجدهم، استاد مهدی پیشوایی