سئوال:
چرا غیبت کبرای امام زمان، در قرنی اتفاق افتاده که معروف به قرن تشیعه؟ (قرن چهارم، قرن حکومتهای شیعی) آیا زمینه ی حضور حضرت مناسب نبود؟
پاسخ:
من پاسخ این سؤال را در دو قسمت عرض میکنم: یه قسمتش اینه که همونطور که اشاره کردید گویا سؤال ناظر به اینه که بعضی از سلسلههای شیعی و سلسلههای حکومت شیعی، اون زمان تأسیس شده؛ گویا یکی نظرشون به سلسله آلبوی یا آلبویه دیلمیهاست؛ یکی هم احتمالا نظرشون به سلسله حَمدانیها در شامه.
برای توجه به ابعاد قضیه عرض میکنم که: سلسله حمدانیها کی شکل گرفت؟ در 333 (آغاز غیبت کبرای حضرت؛ 329 هجری قمری بوده) آغاز سلسله آلبویه یا آلبوی [هر دو تلفظ میشه برحسب اینکه عربی تلفظ کنیم یا فارسی، خب همون دیلمیها] کی شروع شده؟ 320 یعنی آغاز کار اونا بوده هنوز قدرتی نیافته بودند!
جواب اینه که این سؤال از این ذهنیت شروع میشه که گویا حضرت مهدی (سلام الله علیه) اختصاص به شیعیان داشت و چون اختصاص به شیعیان داشت چند تا حکومت شیعی، چند تا دولت شیعی، چند تا وزیر شیعی پیدا شدند حالا، دیگه چرا؟ در حالیکه حضرت مهدی (سلام الله علیه) چون آخرین وصی بوده و آخرین نور هدایت الهی بوده و این ذخیره الهی بوده و این قراره حرکت جهانی باشد، انقلابش انقلاب جهانی باشد و این موقعی ظهور میکند که یک زمینه جهانی براش فراهم شده باشد؛ یک پذیرش جهانی براش فراهم شده باشد.
ممکنه کسی بگوید اون زمان دیگه خطر جانی مثلا ترور حضرت مثل زمان غیبت صغری نبوده ولی به هر حال این دولتهای شیعی هر کدوم در یک گوشهای از جهان شکل گرفته بود. حمدانیان در شام بودند و دیلمی ها… بالاخره در یک منطقهای از جهان بودند در حالی که روایات نَبَوی، روایاتی که داریم، وعده ی حکومت جهانی برای حضرت مهدی داده شده؛ آثار قیام او و ظهور او باید در سراسر جهان ظاهر بشه و ظاهر میشه بنابراین این زمینه، زمینه پذیرش جهانی اون زمان هم با وجود اینکه شیعه قدرت یافته بودند فراهم نشده بود.
میدانیم که هر انقلابی بخواد به نتیجه برسه، به ثمر برسه این زمینه های پذیرش به اصطلاح باید فراهم بشه. به اصطلاح حرفیست یکی از این تئوریسینهای مارکسیستها گفته ولی اصل حرف درسته میگه که «انقلابها مثل یک دُمَله، دُمَل این غُدّه ی چرکین که گاهی در بدن انسان ظاهر میشه اگر زود بهش نیشتر بزنی این بدتر میشه! این باید برسه، موقعی برسه که نیشتر رو که زدی این چرک و عفونت بریزه بیرون و خوب بشه. انقلاب های زودرس شکست خوردند و شکست میخورند؛ بعضی از انقلابهای سادات حسنی هم در زمان بنیعباس اتفاق افتاد که انقلابای زودرس بود. بنابراین اگر حضرت میخواست اون زمان قیام کنه با این تعبیر و با این مقیاس، انقلاب زودرس بود. باید مقدماتش و زمینه پذیرشش و زمینه ی جا افتادنش در سطح جهان فراهم بشه تا حضرت ظهور کنه و اون فراهم نشده بود اون زمان. حالا هم فراهم نشده، البته آثاری هست، آثاری هست که داره دنیا آماده میشه.
رژیمهای مختلفی میان امتحانشون میدن، نظامهای مختلفی میان امتحاناشون میدن و بعد با ناکامی روبرو میشن. مثلا در جوانی ما نظام مارکسیستی و نظام چَپی که قُطبش شوروی بود، ایدهال بود و لذا جوانهای پرشور در دنیا میرفتند زیر تیغ اون نظام و اون رو ترویج میکردند. خب مدتی بود آمریکا و غرب این لیبرال دموکراسی را ترویج میکردند حالا هم ترویج میکنند الان این گَندِش داره در میاد و امتحان بدی که این داده، آثار و ثمراتی که این داده کمکم برای جهانیان روشن میشه…
در روایات ظهور حضرت مهدی (سلام الله علیه) وارد شده که موعود ما و مهدی ما قیام نمیکنه تا هنگامی که همه به حکومت برسند. همه به حکومت برسند یعنی نظامهای مختلفی بیان آزمایش شون رو بدن و یک نوع یأسی برای مردم حاصل بشه و اون زمان به یک نقطه غیبی توجهها جلب بشه و وقتی این ذخیره الهی ظاهر شد، همه ازش استقبال کنند.
در اون زمان، حضرت معلوم نبود که در بغداد باشه، هست جای حضرت معین نبود. حتی روایاتی داریم یه مدتی بنیعباس در بغداد و سامرا به دنبال حضرت بودند و جستوجو میکردند! روایتی داریم در کافی که حضرت در مدینه به سر می برده اصلا اینا جای حضرت رو نمیدونستند، همون ایام غیبت صغری. ایام غیبت صغری، جای معینی نداشته. بله میتونیم بگیم اون خطر ترور مثلا اون خطر جانی تا حد زیادی منتفی شده بوده ولی خب عرض کردم زمینه جهانی فراهم نشده بوده.
یک تکملهای هم اضافه کنم که اگر هم که شیعه به قدرت رسید، باز هم از پرتو وجود حضرت مهدی (سلام الله علیه) بوده برای اینکه اینها انتظار ظهور حضرت را میکشیدند. در انتظار بودند بهخصوص در اوایلی که خیلی نزدیک میدونستند ظهور حضرت رو، چون وقتش هم تعیین نشده بود خیلی نزدیک میدونستند هی امروز و فردا متوقع ظهور بودند. بنابراین «همین انتظار فرج» شیعه را زنده نگه داشت و قدرتهای شیعی و نظامای شیعی به وجود آمدند، پشتوانه اینها هم علمای بزرگ شیعه بودند که اینها نایب عام حضرت مهدی بودند…
شخصیت عظیمی مثل شیخ مفید که از نواب عام حضرت مهدی (سلام الله علیه) بود، پشتوانه فکری، حقوقی و فقهی آلبویه بود در بغداد. شیخ مفید اینا را تغذیه فقهی میکرد و پشتوانه علمی اینا بود و گفته میشه که یکی از تألیفات ارزنده ی ایشون که کتاب مختصر و مفیدی است به نام “مسارالشیعه” یعنی روزهای خوشحالی شیعه، صاحب نظرا میگن مرحوم شیخ مفید این را در برابر درخواست دیلمیها نوشت که گفتن آقا حالا که حکومت شیعی به وجود آمده شما یه کتاب بنویسید که ما بدونیم چه روزایی جشن بگیریم؛ چه روزهایی روزای خوشحالیه مثلا؛ مرحوم شیخ مفید روزای تولد ائمه و بعثت رسولالله و این جور چیزا را اونجا نوشته. تغذیه فکری و فقهی میکرد اینها را، توجه دارید.
و یا مثلا سرداران که قیام کردند از شهید اول دعوت کردند که آقا تشریف بیارید اینجا، شهید نتونست بره و عذر خواست. لمعه را که فتاوای فقهی موجَز و در عین حال عمیقی است و سالهاست هنوزم از کتب درسی فقهی حوزههای علمیه است، مرحوم شهید اول کتاب لمعه را برای سرداران نوشت. بنابراین علما اینها را تغذیه فقهی، علمی و تئوری میکردند که اینها نواب عام حضرت مهدی بودند. اینها همه از پرتوی حضرت مهدی(سلام الله علیه بود) بود ولو اینکه در غیبت.
برگرفته از فایل صوتی رادیو معارف، شبهات تاریخی، جلسه چهاردهم، استاد مهدی پیشوایی