access_alarm 1394/08/26

بدون تیتر!!

سبزی فروش محل میگفت:
یه روز جناب میرزا تشریف آوردند و مقداری سبزی خریدند. بعد از نیم ساعت دیدم ایشون سبزی به دست به طرف مغازه برمی‌گردند! خیلی ناراحت شدم با خودم گفتم شاید سبزی ها خراب بوده و آقا پس آوردند. خیلی خجالت کشیدم! تو فکر بودم که چی بگم و در همین خیالات بودم که ایشون با اون قد خمیده و چهره ملکوتی شون وارد مغازه شدند و فرمودند: این سبزی ها رو از کجا برداشتید؟ عرض کردم: چطور مگه؟

فرمودند: “وقتی سبزی ها رو خانه می‌بردم، دیدم یه مورچه ای بین سبزی هاست، احتمال دادم که لانهٔ مورچه در مغازه شماست منم آواره اش کردم! حالا خودم آوردمش تا از همون جائیکه برداشتید بذارم که بتونه راحت سمت خونه اش برگرده…

(خاطراتی از آينه اخلاق/ص۳۹)
به نقل از حاج محمد تهرانی، فرزند “ميرزاجوادآقا تهرانی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *