یه روز مقام معظم رهبری به کوههای اطراف تهران رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد میکنند که به لحاظ ظاهری وضع مناسبی نداشتند!! دختر و پسر فکر کردند که الان آقا دستور دستگیری شونو میده!!
اتفاقا مقام معظم رهبری باهشون صحبت کردند و از شغل و فامیل بودنشون سئوال کردند؛ پسر وقتی با برخورد زیبای آقا مواجه شد، واقعیتش رو گفت که «باهم دوست هستیم»
آقا اول درباره ورزش و فوائدش باهشون حرف زدند بعد فرمودند:
«بد نیست صیغه مَحرمیتی بین شما برقرار بشه و شما با هم ازدواج کنید» و بهشون پیشنهاد دادند که «اگه مایل بودید در فلان تاریخ بیاین من آمادگی دارم شخصا عقدتون رو بخونم»
دختر و پسر، طبق قرار به همراه خانواده شون رفتند خدمت رهبری؛ آقا عقدشون رو جاری کردند.
الان مدتی از این ماجرا میگذره و اون دختر به یه دخترمحجبه و معنوی تبدیل شده و پسر دانشجو هم یه جوان مذهبی شده..
آرامش بهاری/اوقاف/نوروز۹۲/ص۱۵