access_alarm 1394/08/25

میتونم باهتون راحت صحبت کنم؟!!

در یکی از روزهایی که محل کارم بودم، خانم محترمی با چادر اما بسیار پریشون وارد شد و گفت: رئیس اینجا شمایید؟ گفتم رئیس که نه! خدمتگذارم، بفرمائید.گفت: میتونم باهتون راحت تر صحبت کنم؟ گفتم بفرمایید

گفت: هشت سال پیش با همسرم ازدواج کردیم و از نظر مالی وضعمون خیلی خوب بود و خیلی هم به همدیگه علاقه مند بودیم، تقریبا میشه گفت هیچ  مشکلی نداشتیم. تا اینکه یه روز گفت باید با علم روز پیش بریم، گفتم منظورت رو متوجه نمیشم! گفت: ماهواره توی خونه می تونه مفید باشه. گفتم: میگن برنامه های زشت زیاد نشون میدن، ماهم دوتا بچه داریم زندگی شون خراب میشه! شاید به راه های خلاف کشیده بشن! گفت: اولا تو که تا حالا ندیدی، ثانیا ما فقط برنامه های خوبش رو نگاه می کنیم.

به هر حال نتونستم قانعش کنم تا اینکه ماهواره ای خرید و نصب کرد… اوائل مراعات می کرد اما بعدا متوجه شدم شبها تا دیر وقت پای شبکه ها می شینه، تا اینکه یه شب اتفاقی رفتم ببینم چه کار میکنه که متوجه شدم داره فیلمهای مستهجن می بینه!! بهش گفتم: دیدی نتونستی جلوی خودت رو بگیری؟! خیلی راحت بهم گفت: «بروگم شو! به تو چه؟» همسرم که همیشه احترامم رو داشت، حالا اینطوری داشت جوابم رو میداد!

چند ساله زندگیمون به جهنم تبدیل شده بود، تا اینکه یه روز ناگهانی به خونه رسیدم تا در رو باز کردم اونچه نباید می دیدم دیدم؛ با کمال تاسف همسرم با خانمی نشسته بود!! دیگه نتونستم طاقت بیارم؛ داد و فریاد کردم اما اون منو از خونه پرت کرد بیرون و در کمال ناباوری از هم جدا شدیم….. حالا من با اون وضع مالی خوب و داشتن دو فرزند و همه ی امکانات زندگی، آوراه ی این شهر هستم!!
ـــــــ ـــــــ ـــــــ ـــــــ ـــــــ ـــــــ ـــــــ ـــــــ ـــــــ
(خاطره از زبان فرمانده پایگاه خواهران)
نشریه تربیتی بصیرتی معرفتی شجره طیبه صالحین/قم/س۲/ش۷/ص۴۲

اونائیکه ماهواره ندارند به خدا از بی ماهواره گی نمـــردند…

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *