عقیقه برای تولد منجی موعود…

یکی از برنامه‌ها و سنت‌های سفارش شده در دین، سنت عقیقه کردن(یعنی قربانی کردن گوسفند?) برای نوزاد است که برای سلامتی فرزند و برکت زندگی او تأثیر دارد و امام حسن عسکری علیه‌السلام با انجام عقیقه برای حضرت مهدی، ضمن عمل به این سنّت دینی، بسیاری از شیعیان را از ولادت آن حضرت آگاه کرد.

آیا میدانستید چرا امام عسکری(علیه السلام) بارها برای فرزندشان عقیقه کردند؟!

ایشان حداقل دو هدفِ مهم داشتند؟

۱- سلامتی فرزند ۲- معرفی جانشین و اعلام تولد منجی به عموم مردم بویژه مستضعفان

حالا بیاییم ما هم “برای سلامتی حضرت و تسلّی دل ایشان از غم ها، بلاها و فتنه های آخرالزمان، و هم برای معرفی و ترویج یادِ منجی” از آشنایان پول جمع کنیم و حداقل یک عدد گوسفند قربانی کنیم.

فدای نامت…

کلِیْنی از احمد بن محمد بن عبدالله، ضمن روایتی نقل کرده: “وَ وُلِدَ لَهُ (ابی محمد) وَلَدٌ سَمّاهُ مُحَمَّد” برای او (امام عسکری) فرزندی به دنیا آمد که او را محمد نامید.

طبق آنچه علامه مجلسی آورده، در دعای بعد از زیارت آل یس، می خوانیم: “اللهُمَّ صَلّ عَلی محمد بن الحَسَنِ حُجّتِکَ فی أرضِک…”

در دعای کنزالعَرش آمده: “وَ أسألُکَ بِحَقّ محمد بن الَحَسَنِ القائِمِ بِأمرِکَ…”

آیا می شود نام امام زمان را به  نام  خاص بگوییم؟

در این باره چهار مدل روایات به ما رسیده است: ۱- جایز نیست مطلقا. ۲- جایز نیست تا هنگام ظهور. ۳- جایز است در صورت نبودن خطر و تهدید. ۴- جایز است.

روایاتی داریم که در آن به صراحت، اشاره به نام خاص حضرت شده؛ بعنوان نمونه: امام صادق علیه السلام فرمودند «خلف صالح از فرزندانم، مهدی ست. نامش محمد و کنیه اش ابوالقاسم…» در کتاب کشف الغمه جلد دوم و کتاب کمال الدین، این حدیث آمده است.

گاهی دانشمندان شیعه هم در کتب شان، نام حضرت را نقل کرده اند: افرادی چون شیخ مفید، سیدِ مرتضی، شیخ طوسی، شیخ صدوق، علامه حلی، محقق کرَکی، اِربِلی، علامه مجلسی، شهید اول، قاضی نعمان…

آیا ایمان داریم؟!

به دستور هشام بن عبدالملک، امام باقر(علیه السلام) را به شام بردند، موقع برگشت به مدینه، هشام فرمان داد بازارها را به سوی حضرت ببندند و امام و همراهانش را از خوراک و آشامیدنی محروم کنند! مردم هم چنین کردند…!! کار به جایی رسید که حضرت باقر بر بلندی رفت و فریاد زد: «ای اهل شهری که مردمانش ستمگرند! به خدا قسم من بقیة الله هستم. خداوند فرمود: بقیّة الله برایتان بهتر است، اگر ایمان دارید» هود/۸۶ ؛ کافی، ج۱، ص۴۷۱، ح۵

قبل از آمدن  حجت، خدا اتمام حجت می کند!

امام کاظم علیه السلام فرمود: «خدا بر مردم دو حجت قرار داده؛ یکی ظاهر و آن عبارت است از پیامبران و رهبران دینی، و دیگری باطن و آن عقل است»

به آیه ۱۶۵ سوره نِساء، دقت کنید: «تا اینکه برای مردم، پس از فرستادن پیامبران، در مقابل خدا “بهانه و حجتی” نباشد و خدا توانا و حکیم است»

آیا فکر کرده اید؛ چرا یکی از القاب یارغائب ازنظر حجت است؟! و چرا به حجة بن الحسن العسکری، شهرت دارد؟!

من خاتم اوصیاء هستم که خداوند به وسیله ی من، بلا را از اهل و شیعیانم دور می سازد.

ابونصر میگه: بر صاحب الزمان(علیه السلام) وارد شدم و طبق فرمایش حضرت برای شان صندل احمر [ نوعی چوب خوش بو] بُردم. آن حضرت از من پرسید: آیا مرا می شناسی؟ گفتم: شما آقای من و فرزند آقای من هستید. فرمود: مقصودم این نبود!

بدون شرح!

اگه پدرت خونه نباشه! چه حالی پیدا میکنی؟ اگه آواره شده باشه چی؟! اگه کادو و هدیه هم گرفته باشی، چقدر بودن بابا برات مهم و حیاتیه؟ برای بودنش حاضری هر کاری از دستت بر بیاد انجام بدی، نه؟! اگه بفهمی یه عده قصد جونشو دارن چی؟! آیا میشه تصور کرد فرزندی بی خیااال، گرم زندگی خودش باشه و بس؟؟

امیرالمؤمنان درباره حالات امام مهدی(علیهماالسلام) فرمودند: «صاحب این امر، شَرید ( آواره)، طَرید ( رانده)، فَرید و وَحید ( تک و تنها) ست»…

آیا تَعَدُدِ القاب امام زمان، دلیل دیگری بر وضعیت امنیتی و خطرناک آن دوران نیست؟!

«صاحب الدار» به معنای «صاحب خانه ی پدری و جَدّ ایشان است» که در آنجا غایب شده. اسحاق بن یعقوب میگه: توقیعی (و متنی) به خط مولایم صاحب الدار صادر شد…

امروزه بعضی افراد، فقط یک اسم مستعار دارند، چرا امام زمان علیه السلام به چندین لقب، مورد خطاب قرار می گرفتند؟؟ به نظر نمیرسد تمام القاب، فقط جهت معرفی ویژگیهای ایشان باشد.

تعبیر جالب امام باقر درباره حضرت مهدی (علیهماالسلام)

حکَم بن ابی نعیم میگه: مدینه، خدمت امام باقر (علیه السلام) رسیدم، عرض کردم: من بین رکن و مقام نذر کرده ام از مدینه بیرون نروم تا بدانم شما قائم آل محمد هستید یا نه؟ حضرت هیچ پاسخی به من نفرمودند. ۳۰ روزی گذشت… سپس در مسیری دوباره ایشان را دیدم، فرمودند: ای حَکم! تو هنوز اینجایی؟ گفتم: بله، من که عهد خودم را به شما عرض کردم و شما پاسخی نفرمودید. ایشان فرمود: فردا صبح زود، بیا منزل ما. فردا رفتم خدمت ایشان، گفتند «مطلبت را بپرس»