access_alarm 1399/05/11
faceارسال شده توسط : خانم مهدیس نجفی 13 ساله

سلطان قلب‌ها! شعرنویسی

آقا جان!

مدتیست عجیب عطر تو را از سجاده سبزم با تمام وجود احساس می‌کنم و به هوای دیدارت، چادر سفید سرکرده ام با گل های آبی ریز!

سلطان قلب‌ها!

دریای دلم طوفان اجابت می‌خواهد تا کشتی سردرگم کودکی‌هایم به ساحل بزرگسالی برسد.

ضامن غریبان!

دامن گلدار دلم را پر از دانه‌های محبت کرده‌ام تا اگر روزی لایق آمدنم دانستی با دست‌های کوچکم به کبوتران گنبد طلایی‌ات بپاشم.

دلم می‌خواست من هم امسال میهمان این سفره مهربانی‌ات بودم اما صد حیف!!!

ولی می دانم آنقدر باسخاوتی که مرا هم روزی بر این سفره می‌نشانی؛ دلم بر این خوش است که این این چادر گلدار به من هم می‌آید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *