access_alarm 1394/08/15

مجموعه اشعار با موضوع جمکران

جمکرانی…

جمکران ای سرزمین رازها

مرکز امدادها اعجازها

از در یدوار آید بوی دوست

گتشته ای آئین دار روی دوست

نمیبینم جهانت را فراموش

زمین و آسمانت را فراموش

تو می آیی، نخواهد کرد هرگز

دل من، جمکرانت را فراموش

ای جان جهان، عیان تو را باید دید

با دیده خون فشان تو را باید دید

در مسجد سهله از فرج باید گفت

در مسجد جمکران تو را باید دید

*******************

ولی نشناختم

باره ها روی تو را دیدم ولی نشناختم

لاله از روی رخت دیدیم ولی نشناختم

همچو گل کز دیدن خورشید می خندد به صبح

بر گل روی تو خندیدم ولی نشناختم

کعبه را کردم بهانه تا بگردم دور تو

آمدم دور تو گردیدم ولی نشناختم

در کنار مسجد کوفه تو را گفتم سلام

پاسخ از لبهات بشنیدم ولی نشناختم

در حریم ساقی کوثر نگاهم بر تو بود

کوثر از جام تو نوشیدم ولی نشناختم

در کنار مرقد شش گوشۀ جدت حسین

خم شدم دست تو بوسیدم ولی نشناختم

ای دل غافل که همچو سایه تردید آفتاب

پای دیوار تو خوابیدم ولی نشناختم

در منی پیش تو بنشستم نداستم تویی

با تو از هجر تو نالیدم ولی نشناختم

در مسیر جمکران، عطر دل انگیز بهشت

از نفس های تو بوئیدم ولی نشناختم

سجده بر پای تو آوردم نگفتی کیستم

چهره از خاک تو پوشیدم ولی نشناختم

میثم

************************

ای شهریار دلها،تهای دشت و صحرا

رویت به جمعه جویم، با مشک دیده گویم

عالم شده گدایت، هستی شود فدایت

در بین دود وآتش، زهرا زند صدایت

یابن الحسن کجایی، داد از غم جدایی

*****************

مسافر سفر جمکرانی ام

عمری ست لحظه لحظه دلم بی قرار توست

چشمم به را ه مانده و در انتظار توست

انگار روح از بدنم پر کشیده ست

یک جسم بی تحرک و جانم کنار توست

بی تو دلم شبیه دل بی قرارها

دارم درانتظارت از او انتظارها

ما آن قبیله ایم که محروم مانده ایم

مانند قصه پسر مهزیارها

خورشید آسمان! ز پس ابر در بیا

دندان گذاشته ایم به روی جگر، بیا

جاده به هر کجا که تویی پهن می کنیم

دلواپسیم تو را بخدا زودتر بیا

من که مسافر سفر جمکرانی ام

اصلا فدای بی کسی تو جوانی ام

گریه برای غربت تو وظیفه است

دنبال اشکهای امام زمانی ام

ما را ببخش از عشق تو دیوانه نیستیم

با  زائران چشم تو بیگانه نیستیم

از صبح شنبه تا شب جمعه بیا بیا

جمعه برای آمدنت خانه نیستیم

********************

نشانی

کاش از دلبر نشانی داشتیم

بر سر کویش مکانی داشتیم

از برای مهدی صاحب زمان

کاش در دل جمکرانی داشتیم

**********************

إلهی ببینمت!

قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت

حتی به قدر نیم نگاهی ببینمت

تکلیف بی قراری این دل چه می شود؟!

اصلا شما اگر که نخواهی ببینمت…

ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود

در راه جمکران،سر راهی ببینمت

یا که محرمی شود و بین کوچه ای

در حال کار نصب سیاهی ببینمت

آقا خدا نیاورد آن روز را که من

سرگرم می شوم به گناهی، ببینمت

با این دل سیاه و تباهم چه دلخوشم

بر این خیال کهنه واهی ببینمت

دارم یقین که روز وصال تو می رسد

ذکر لبم شده که الهی ببینمت…

محمد رسولی

**********************

جمکران که هست!

ما پی نبرده ایم تو را آنچنان که هست

کاری نکرده ایم به قدر توان که هست

کاری برای آمدن تو نکرده ایم

اما برای نذر قدوم تو جان که هست

گر بی قراری دلها آشکار نیست

پیدا ز حال و روز پریشان که هست

دل گه گدار از تو جدا می شود ولی

این دست دخیل بر این آستان که هست

ما در قبال عشق به عشق تو آمدیم

پس فارغیم از همه سود زیان که هست

ای دل برای عقده گشایی به سامرا

ما را نبرده اند اگر جمکران که هست

امیر حسین حیدری

**********************

بی تو!

دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو

سپند وار ز کف داده ام عنان بی تو

ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ

ز جام عشق لبی تر نکرد جان بی تو

چون آسمان مه آلوده ام ز تنگ دلی

پر است سینه ام از اندوه گران بی تو

نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق

سر بهار ندارد بلبلان بی تو

لب از حکایت شبهای تار می بندم

اگر امان دهم چشم خون فشان بی تو

گزارۀ غم دل را مگر کنم چو «امین»

جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو

سید علی خامنه ای

************************

جمکرون

دلم میخواد که پر زنون ، برم به سوی جمکرون

دلم می خواد ببینمش ، مهدی صاحب زمون

کنج دلم که غمینه ، تموم آرزوم اینه

می شد یه روز چشمای من ، جمال یارو ببینه

اگه یه روزی بگیره ، دلش از اعمال برم

من با چه رویی عاقبت ، اسم اونو صدا کنم

********************

غم عشقت مرا بیچاره کرده

دل تنگ مرا صد پاره کرده

هوای دیدن روی تو یک عمر

مرا در کوچه ها آواره کرده

*****************

کاخ سعادت

می بینم آنکه کاخ سعادت بنا شده ست

مهدی ظهور کرده، عدالت بپا شده ست

می بینم آن زمان،که زمان عدالت است

آنجا بشر به عشق خدا آشنا شده ست

یکرنگی و صفا همه جا موج می زند

دیگر زمان زمانۀ بی رنگ ها شده ست

می بینم آن زمان همیشه بهار را

کز خرمی جهان بشر با صفا شده ست

فکر گناه و کبر و یا رفته از میان

وقت صداقت و عمل بی یار شده ست

************************

هر شب یتیم توست دل جمکرانی ام

جانم به لب رسید بیا یار جانی ام

طی شد جوانی منو رؤیت نشد رخت

شرمندۀ جوانی از این زندگانی ام

*******************

جمکران

چیست این دلشوره های بی کران

پشت کاشی های سبز جمکران

کشتی امید در گل تا به کی!

بانگ الهم عجل تا به کی

تا به کی از داغ هجران تو صبر

جلوه کن ای آفتاب پشت ابر

*********************

چه دعایی کنمت بهتر از این

که کنار پسر فاطمه همگام اذان

سحر جمعه ای ا ز سال جدید

پشت دیوار بقیع، قامتت قد بکشد

در دو رکعت به نمازی که نثار حرم و گنبد

بر پا شدۀ حضرت زهرا(س) بکنی…

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *