access_alarm 1394/08/07

….درمــان.. ِ ..حســادت…

….درمــان.. ِ ..حســادت…

۱. فلانی از ما بهتره، واسه همینم آدمای زیادی اطرافش هستند؛ حالا یا علم خوبی داره، یا صدای زیبایی داره، یا چهرهٔ قشنگی داره یا هر چی دیگه…)، «ما چشم دیدنش رو نداریم!» و اینکه من دلم نمیخاد ببینمش یعنی حسادت!
[راه حل] باهش مشورت کنیم و ازش در کارهامون کمک بخواهیم.

۲. اسم ما برای سفر کربلا در نمیاد اما اسم کسی که سرش به تنش نمی ارزه در اومده. «و ما حرص و جوش میخوریم» و اصلا فکر نمی کنیم که این حرص و جوش، همون حسادته!
[راه حل] با خودمون بگیم حتما خیری در آن است و یا حتما خیری در این نیست.

۳. به ما میگن فلانی شغل خوبی گیر آورده. «میگیم بله اگه ما هم اهل زد و بند بودیم تا حالا یه چیزی می‌شدیم» و بازم حسادت!
[تمرین کنیم] بگیم اون با توجه به تلاش و پشت کارش، لیاقت چنین شغلی رو داره.

۴. در بین بستگان، فقط ما در دانشگاه قبول شدیم، لبخند رضایت بر لب داریم. با خبر میشیم که یکی دیگه از بستگان هم قبول شده. «لبخند رضایت محو میشه» حواسمونم نیست که اون لبخند رو آتش حسد، خشک کرده!
[راه حل] با او تماس بگیریم و قبول شدنش رو بهش تبریک بگیم.

۵. به ما میگن فلانی کارخونه اش رو عوض کرده. «میگیم: راستی خانمش مریض بود، خوب شد؟!» غافل از اینکه همین بحث عوض کردن یعنی حسادت!
[راه حل] دوستانی که جویای کار هستند رو به طرف معرفی کنیم.

۶. یکی از اطرافیانمون که جوان هم هست به موفقیت های بزرگی میرسه. «ما کلافه میشیم که اون کجا و این موفقیت ها کجا؟» بله! کلافه شدنمون هم از حسادته!
[راه حل] باهش ارتباط برقرار کنیم و ازش بپرسیم علت موفقیتش رو در چه چیزایی میدونه.

۷. در اخبار می‌شنویم کشور مالزی رشد خوبی داشته. «ناراحت میشم که مالزی لایق چنین رشدی نیست.» حسد که شاخ و دم نداره!
[تمرین کنیم] در حد توان الگو برداری کنیم تا کشور ما هم رشد کنه.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *