می گویند عصر یخبندان چند هزار سال پیش است اما دروغ است ،سرد تر از این روز ها هم مگر وجود دارد ؟
خورشید رنگ و نورش را از تو وام گرفته است اما زمین گرم نیست!
چرا بعضی از مردم دوریت را درک نمی کنند؟ زیرا قلبشان یخ زده ، رنگ زندگیشان شده مکر و نیرنگ.
دنیا بدون تو جهنم سرد است، گویی زمین به اغما رفته یا شاید خواب زمستانی؟
ظهورت نوش دارویی ست بر تمام عالم، در هنگامه ظهور، زمین مانند نو عروسی میشود که تمام قد، زیور و زیباییش را به رخ مردم مینمایاند؛
آنقدر غرق در جواهر میشود که گویی خورشید زمین را به آغوش کشیده است، زمین با دامن سبز خویش چهره غم گرفته ی صحرا هایش را میپوشاند و آسمان خرسند از این بزم با شکوه قطراتش را با سخاوتمندی مانند شکوفه های گیلاس روی زمین میریزد،
یک روز که 6 سال بیشتر نداشتم با خانواده وارد حرم شدیم؛ میخواستم بدو کنم برم جلو تر تا با بقیه بچههایی که داخل حرم بودند بازی کنم که یک لحظه دیدم خانوادم ایستادن و یک ذکری رو زمزمه میکنند.
برگشتم و گفتم: مامانی شما ها دارین چی میگین؟ یک لبخند آرامش بخشی زد و گفت: داریم سلام میدیم و اجازه میگیریم وارد حرم بشیم؛ خیلی تعجب کرده بودم؛ گفتم: اجازه از کی از خادما؟ خندید و گفت: امام رضا چون این جا خونه ایشونه. منم با اونا همراه شدم و یک سلام کودکانه و اذن دخول کودکانه گفتم زیر لب مثل همه ی اون زائرانی که اومده بودن ولی به زبان کودکانش( سلام امام رضا ی مهربون میذاری مهمونت بشیم؟)
درود و سلام بر شما ای ضامن آهو ای غریب الغربا و درود بر خاندان پاکتان باد که مظهر پاکی و صداقت هستید. خوشحالم که این مجال را به من حقیر دادهاید که در قالب دلنوشتهای برایتان کلماتی بنویسم. آمدهام تا با نوشتن این دلنوشته، ریسمانی که به واسطه این بیماری منحوس قطع شده بود و توفیق زیارت را نداشتم را به واسطه قرار دادن جمله های زیبایم وصل نمایم و معرفتم به شما بیشتر شود و به این واسطه به معبود حقیقیام نزدیکتر شوم. از شما میخواهم در قیامت شفیع من باشی!