بی تفاوتی نسبت به جنگ نرم (نهج البلاغه)

روزگار آنان به طول انجامید تا رسوایی آنها به نهایت رسید، و خود را سزاوار بلای زمانه گرداندند، و چون پایان مدتِ آنها نزدیک شد، گروهی در فتنه ها آسودند و گروهی دست به حمله و پیکار با فسادگران زدند و با شکیبایی که داشتند بر خدا منت ننهادند، و جان دادن در راه خدا را بزرگ نشمردند، تا آنجا که اراده الهی به پایان دوران جاهلیت موافق شد.

بُشکه

بهتر است صادق باشیم [ازصدق صادقان سئوال می شود] احزاب/۸

☝️قطعا از ما سئوال می شود چرا از امام مهدی(علیه السلام) دم می زدید؟ آیا علت اینکه من الآن از آقا دم می زنم این است که مشکلی ندارم، گرفتار نیستم، در راحتی به سر می برم، در سرازیری هستم؟

بُرج مراقبت

یک نفر داخل برج مراقبت نشسته و به هواپیماها میگه «تو بر روی فلان باند بنشین» به اون هواپیمای دیگه میگه «الان وارد باند نشو» یا مثلا به هواپیمایی که از شهر دیگه ای آمده میگه «آنجا بنشین»، «تو بایست، تو برو، تو در فلان ارتفاع حرکت کن…»

به عبارتی، در موضوع مهم و حساس مهدویت هم برج مراقبت نیازه؛ باید اتاقی باشه تا ضمن رصد همه برنامه های مهدوی، طرح و برنامه هم برای مراکز مهدوی داشته باشه.

بوی کدام پیراهن ؟!

نقل شده بعد از بازگشت حضرت یوسف به کنعان، حضرت یعقوب با اصرار از او خواست که واقعه را تعریف کند، یوسف نیز داستان را تعریف کرد تا به جایی رسید که “برادران لباسش را کندند و او را در چاه انداختند” در این هنگام حضرت یعقوب از هوش رفت!! (برگرفته از فرات تا فرات، ج۱، ص۲۸)

شکی نیست که جریان حضرت یوسف و امام حسین علیهما السلام با هم قابل مقایسه نیستند اما حضرت یعقوب در اوج قدرتِ روحی نتوانست آن بَلای یوسف را تحمل کند! به راستی کدام یک از ما به جهت مصائب حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام از هوش رفته ایم؟! می گفت:

آتش بگیر تا که ببینی چه می کشم

احساس سوختن به تماشا نمی شود!