از چه زمانی مردم به مجتهد و فقیه رجوع میکردند؟ آیا در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم بوده؟
خداوند می فرماید: عده ای بروند در دین تفقه کنند و آگاهی خوبی پیدا کنند، بعد برگردند و برای مردم توضیح بدهند و آنها رو نسبت به معارف اسلامی آشنــا کنند و آنها رو إنذار کنند.
امام صــادق(علیهالسلام) : آنچه به مصلحتِ بدن انسان بوده، خدای تعالی حلال کرده و آنچه مُضر برای بدن بوده حرام کرده…
روزی مهدی عباسی(از خلفای بنی عباس)، برای اینکه قدرت علمی امــام کاظـم رو زیر سئوال ببره، گفت: در آیات قرآن فقط از بدی ِ شراب گفته شده و در هیچ آیه ای صراحتا نگفته شراب حرومه! پس چرا شما میگویید نوشیدن شراب حرام است؟!
امام فرمود:
در سوره اعراف، آیه۳۳ خدا میفرماید: إثم(گناه) حرام است!…
اینکه دانش آموزی می پرسه:
چرا خارجی ها که مرتب شراب میخورند اینقد پیشرفت کردند؟! [ ازش چند سئوال بپرسید ]
۱. آیا تمام خارجی ها شراب میخورند؟!
۲. آیا تمام شراب خواران، شراب الکلی میخورند؟!
بعد از اینکه پیامبر به حضرت زهرا تسبیحات رو یاد دادند
حضرت زهرا اومد خونه، یک نخ خاصی برداشت (شاید نخ پشمی بود) ۳۴ تا گره زد با فاصله مثلا یک سانت یک سانت، تا عددش یادش نره، بعد گاه و بیگاه می نشست این گره ها رو از دستش رد میکرد (مثل ما که تسبیح رد میکنیم) و ذکر میگفت…
“خون” ماده ای کاملا آماده ست برای پرورش انواع میکروبها ⇜ تمام میکروب ها که وارد بدن میشن به خون حمله میکنن و اونجا رو مرکز فعالیت خودشون قرار میدن❢ به همین دلیل «گلبول های سفید» که سربازان کشور تن انسان به حساب میان، دائما در منطقه خون، پاسداری میکنند تا میکروب ها به این سنگر حساس [که به تمام مناطق بدن ارتباط داره] راه پیدا نکنند.
فقهای زیادی در دوران امام صادق و امام باقر(علیهما السلام) پرورش یافتند و برای تبلیغ دین اسلام به شهرهای مختلفی سفر کردند. بسیاری از مردم هم به سراغشون می رفتند و مسائل شون رو می پرسیدند.
شخصی از حضرت علی (علیه السلام) پرسید: حکمت دو سجده در نماز چیه؟ حضرت فرمودند: سجده اول یعنی «خدایا منو از این خاک آفریدی» وقتی سر برداشتیم یعنی «از همین خاک منو بیرون آوردی» و اینکه بار دوم سر به خاک میذاریم یعنی «خدایا منو به این خاک بر می گردونی» و چون دوباره سر از سجده بر میداریم یعنی « و از همین خاک دوباره بیرون می آوری ام.»
پرسید: چه کنم نماز صبحم قضا نشود؟
گفت: نمازهای دیگرت را سر وقت بخوان.
فرض کن پدرت نصف شب، در اتاقت را باز کرده و انگار نه انگار در خواب ناز هستی، بیدارت می کند و می گوید: بلند شو و ماشین را بشوی!!
چرا من؟ چرا نیمه شب؟ مگر فردا را از ما گرفته اند؟ اصلا به من چه؟ مگر ماشین را به من می دهی که رانندگی کنم که حالا بشویم؟ و آنقدر حق را به خودت می دهی که قسم می خوری عمرا اگر بلند شوم… محال است… اصلا خودش بشوید…